شاپیگان




فصلنامه مطالعات تاریخ فرهنگی

فصلنامه دارای رتبه علمی - پژوهشی (علوم انسانی) 

سال چهارم، شماره 16، تابستان 1392 


 نویسنده

دکتر نصراله پورمحمدی املشی دانشیار گروه تاریخ دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) قزوین



اسناد و مکاتبات زیادی در دوره ی صفوی تحریر و تدوین شده است؛ در این راستا فرامین حکومتی، که در باب ارامنه صادر شده و به فرامین فارسی ماتناداران» مشهور است، از جنبه های مختلف می تواند برای پژوهشگر تاریخ صفویه گره گشا باشد. گرچه این فرامین در باب چگونگی ادارهی اقلیت ارامنه در ایران صادر شده اند، اما ابعاد مختلف زندگی ایشان را شامل می شود و جهت گیری حکومت صفویه در ابعاد مختلف را نشان می دهد. بدون تردید، مطالعه این فرامین و اسناد برای ارائه تصویر کامل تر و دقیق تر روح ی ـ اجتماعی حاکم بر جامعه عصر صفوی لازم و ضروری می باشد. مضاف بر این که رصد کردن ت مذهبی حکومت صفویه در باب اتباع غیر مسلمان، شفاف تر خواهد شد.


واژه های کلیدیفرامین، ارامنه، شاهان صفوی، ماتناداران


جهت دانلود فایل مقاله به سایت پرتال جامع علوم انسانی: ensani.ir مراجعه نمائید.




دکتر شهرام یوسفی فر


:

پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی


: وزیری

: ۱۳۹۰

کتاب جستارهایی در مناسبات شهر و شهرنشینی در دوره سلجوقیان توسط پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی منتشر شده است. این کتاب در 2 بخش و 6 فصل موضوعاتی مانند: الگوشناسی شهر ایرانی در دوره سلجوقی، پیشینه شناسی و تحلیل الگوی شهر ایرانی اسلامی، شهر سلجوقی: تکامل؛ شکل یابی و هویت یابی، شکل شناسی شهر دوره سلجوقی، مناسبات اقتصادی – اجتماعی شهرهای دوره سلجوقی، وضعیت تولید کالایی و وضعیت مبادله و توزیع در شهرها را بررسی کرده است.

دکتر یوسفی فر در مقدمه این کتاب با اشاره به اینکه تمدن ها از سه عنصر اصلی انسان، شهر و جهان بینی فراهم آمده اند، چنین نوشته است: فهم پدیده شهر در تاریخ میانه ایران در جهت دهی، تعمیق برداشت و ارزیابی مناسبات قدرت ی، اقتصادی و اجتماعی مسلط بر آن جامعه تاثیر به سزایی می گذارد. از بدو تشکیل حکومت در ایران، فرمانروایان هم به تاسیس شهر مبادرت می کردند و هم از آن به عنوان مقر حکومت خود و نمایندگانشان با اعمال حکومتی دیگر بهره می بردند. بررسی وضعیت ی شهر امکان درک و فهم مناسبات سلطه، ساختار ی، تعامل گروه های اجتماعی با حکومت و مسائل مشابه دیگر را فراهم می آورد. همچنین مهم ترین  ویژگی حکومت را در ایران که اختصاص سهم قابل توجهی از مازاد تولید جامعه به خود است می توان بررسی کرد و از روابط مالی حکومت با شهر، کیفیت تولید اقتصادی، مبادله در شهرها، سرنوشت مازاد تولید شهری و مسائل گوناگون این حوزه از جمله وضعیت شکل گیری مناسبات بازرگانی و . آگاه شد.»

نویسنده انتخاب دوره سلجوقیان برای بررسی در این کتاب را نیز اینگونه شرح می دهد: دوره سلجوقی در تاریخ ایران همچون حلقه واسطی است که میراث شهر نشینی و شهرگرایی دوره تمدن اسلامی را در خود پروراند و به مراحل بالاتری رساند و از سوی دیگر به دنبال ورود مغولان به سرزمین ایران و جوامع اسلامی دیگر، مسیر تکاملی تجربه شهرنشینی ایرانی – اسلامی دچار گسست شد. تمدن اسلامی در قرون چهارم و پنجم هجری قمری در مرحله شکوفایی و تحقق ابعاد اجتماعی ویژه خود در سرزمین های مرکزی اسلامی قرار داشت. سپس در قرن پنجم به ویژه قرن ششم هجری قمری مرحله زوال و نشیب در تمدن اسلامی ظاهر گشت. در این بین شهر ایرانی دوره سلجوقیان از یک سو دوره با شکوه تمدنی اسلامی را تجربه کرد و از سوی دیگر موقعیت اجتماعی – اقتصادی و فرهنگی مناسبی را، که در این دوره برای رشد مناسبات شهرنشینی به وجود آمده بود، تجربه نمود. بر این اساس شهر سلجوقی در مرحله فراتر از وضعیت شهرنشینی تمدن اسلامی قرار گرفت. مطالعه نمونه تاریخی چنین شهری باعث می شود تا با اطمینان خاطر از تحقق و بروز فرآیندهای اصلی اجتماعی و اقتصادی تمدن اسلامی، به ارزیابی و تبیین موضوعات این پژوهش در دوره فراز و فرود حکومت سلجوقیان پرداخت.»






مولف:

عباس برومند اعلم دانشیار گروه تاریخ دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) قزوین

ویراستار:

سعیدرضا علی عسگری

ناشر کتاب:

پژوهشگاه حوزه و دانشگاه


دولت بنی مرین، کارنامه ارزنده ای را در همه زمینه ها بر جای گذاشت. دوران حکومت آنان در مغرب مصادف با آشفتگی های بزرگ در شرق و غرب عالم اسلامی بود. حمله ویرانگر مغول که شرق سرزمین های اسلامی را درنوردید و سقوط خلافت عباسی، استمرار جنگ های صلیبی و آغاز روند سقوط اندلس، نمونه هایی از این آشفتگی ها است. در این دوران کمتر می توان در بلاد اسلامی، منطقه ای آباد و باثبات یافت. اما مغرب عصر بنی مرین منطقه ای بود که مردم و نخبگان می توانستند در آن با آرامش زیست نمایند. همین امنیت، مغرب اقصی را به مقصد مهاجران فراوان (به ویژه نخبگان) از شرق اسلامی و اندلس تبدیل کرد. توسعه فعالیت های اقتصادی و رشد اصناف و صنایع و حمایت از اکثر شاخه های علمی اعم از علوم دینی و علوم طبیعی در کنار تکریم دانشمندان و گسترش نهادهای آموزشی، مغرب عصر بنی مرین را به کانون مهم علمی، فرهنگی و اقتصادی در غرب سرزمین های اسلامی تبدیل کرد.
مطالعه بر روی فرهنگ و تمدن اسلامی در مغرب در عصر حاکمیت بنی مرین که موضوع این کتاب است گامی هرچند کوچک در جهت تکمیل جدول منابع مطالعاتی در حوزه تاریخ اسلام در شمال آفریقا است که متاسفانه هنوز بسیار خالی و نحیف است. نباید تردید کرد که مغرب اسلامی یکی از دو بال تمدن اسلامی بوده و هست و بر ما مشرق نشینان است که این منطقه را به خوبی بشناسیم و موضوع تحقیقات خود قرار دهیم.
بدیهی است که این کتاب یک اثر توصیفی است که در آن سعی شده یک روایت پیوسته از ابعاد مختلف حیات مغرب اقصی در عصر بنی مرین ارایه شود و البته گاه بصورت محدود به تحلیل داده ها نیز پرداخته شده است. بنابراین این اثر با روش توصیفی و بدون استفاده از هر چارچوب نظری که اقتضای تبیین است، به رشته تحریر درآمده است.




کتاب زمانه و زندگی امام خمینی» نوشته دکتر محسن بهشتی سرشت توسط پژوهشکده امام خمینی (ره) و انقلاب اسلامی وابسته به موسسه تنظیم و نشر آثار امام منتشر شده است.

این کتاب در 16 فصل تدوین شده که کتابنامه و نمایه‌ها هم در کنار این فصل‌ها قرار دارند. فصل اول مبحث نظری» است که درباره سرفصل‌های شخصیت و عوامل تاثیرگذار در فرایند تکاملی آن، تاثیر محیط بر شخصیت و نقش شخصیت در تاریخ مطالبی را شامل می‌شود. فصل دوم هم اوضاع ی و اجتماعی خمین در آستانه تولد امام» نام دارد و مطالبی درباره وجه تسمیه کمره و خمین، حاکمیت قاجاری و حاکمان خمین، نظام خان خانی و پدیده شرارت و یاغی‌گری دارد.

در فصل سوم خاندان امام» مورد بررسی قرار گرفته است و سلسله نسب و اجدا، آقا مصطفی پدر امام و نقشش در تحولات منطقه و خانواده امام عناوین اصلی این فصل هستند. دوران کودکی، تحصیل در خمین و حوزه اراک و تاثیر حوادث منطقه در شکل‌گیری شخصیت امام هم مطالب تشکیل‌دهنده فصل چهارم کتاب با عنوان امام در خمین» هستند. فصل پنجم کتاب مهاجرت به قم و دوران شکوفایی علمی» نام دارد و شامل مباحث زیر می‌شود: تاسیس حوزه علمیه قم، تکمیل تحصیلات امام در قم، استنساخ‌های امام، امام در مقام مدرسی، تدریس عرفان، درست اخلاق، تالیفات امام، زمینه‌های اندیشه ی امام خمینی و طلوع اندیشه ی امام خمینی.

فصل بعدی کتاب درباره مرجعیت آیت‌الله بروجردی» است که سال‌های 1324 تا 1340 را در بر می‌گیرد و مطالبی را درباره وضعیت ی ایران در دو دهه تاریخ سال 1320 تا 1340، آیت‌الله بروجردی و آرمان امام، آیت‌الله بروجردی و جریان بهائیت، امام و حوزه، امام و مقدس‌نماهای حوزه و امام و نهضت ملی شامل می‌شود. مرحله آغازین مبارزه امام» در فصل هفتم کتاب بررسی می‌شود. این فصل با ارتحال آیت‌الله بروجردی آغاز می‌شود و با مطالبی چون طرح مرجعیت امام، لایه انجمن‌های ایالتی و ولایتی، دولت علم و عقب‌نشینی شاه دنبال می‌شود.

فصل‌های هشتم تا شانزدهم کتاب هم به ترتیب درباره مسائل زیر هستند: اعتراض به اصلاحات شاهانه تا کاپیتولاسیون، امام در تبعید، افزایش اختناق و فعالیت‌های امام، منابع اقتصادی و اطلاع‌رسانی نهضت، امام در مقام راهبر نهضت، امام در پاریس، سازماندهی مبارزه تا پیروزی، بازگشت امام و پیروزی انقلاب و سلوک فردی و اجتماعی امام خمینی (ره).

در قسمتی از این کتاب می‌خوانیم:

. بیشتر مغازه‌ها و بازار تهران به همراه بسیاری از کلاس‌های درس دانشجویان تعطیل شد. هزاران تن از کشاورزان ورامین و روستاهای اطراف تهران نیز به تهران رو آوردند. شعار اصلی آن‌ها یا مرگ یا خمینی» بود. شاه با اطلاع از وسعت تظاهرات به کاخ سعد آباد رفت و فرماندهی عملیات سرکوب را خود شخصا به عهده گرفت. بدین ترتیب، در تهران نیز قیام به شدت سرکوب شد. تعداد کشته شدگان حادثه 15 خرداد به درستی مشخص نشد. ولی بسیاری از خبرگزاری‌ها تعداد کشته‌ها را چندین هزار نفر اعلام کردند.

به هر حال، امام خمینی پس از 19 روز حبس در زندان قصر به زندانی در پادگان نظامی عشرت آباد منتقل شد. شاه با استفاده از غیبت امام، نهضت اسلامی را شورش کور و بلوای دشمن پسند و اقدامی وحشیانه دانست. وی سپس آن را نه قیامی مردمی که تحریکی از آن سوی مرزها خواند و مدعی شد که در این قیام، رهبر مصر، جمال عبدالناصر سهم به سزایی داشته است. شاه با انتساب قیام بزرگ 15 خرداد به بیگانگان و گاه متهم کردن آن به ارتجاع و توحش می‌کوشید ماهیت اصیل آن آشکار نشود




 

بدینوسیله به اطلاع داوطلبان شرکت در آزمون زبان وزارت علوم، تحقیقات و فناوری (msrt) میرساند، جهت آمادگی بیشتر می توانند کتابهای لغات 504، تافل کیت، کتاب قرمز لانگمن و تافل بارونز را مطالعه نموده تا از این طریق حد نصاب لازم را جهت شرکت در مصاحبه کنکور دکترا و یا آزمون جامع کسب نمایند.






مترجم: 

جعفر شعار


آیین شهردارى» یا معالم القربة فى احکام الحسبة» تالیف شده در قرن هفتم هجری
موضوع کتاب بیان احکام حسبه است. حسبه» در اصطلاح ادارى اسلامى، رسیدگى به کار بازار و کوى و برزن و خرید و فروش و جلوگیرى از تقلبات و کلاه‏بردارى‏ هاى کسبه و اصناف و تعلیمات آنها و کارهایی از این دسته است که از لحاظ تشکیلات ادارى جدید، قسمت هایى از وظائف شهردارى، شهربانى و دادستانى را در برمى‏ گیرد.
این کتاب شامل، دانش اقتصاد یعنى کسب و کار و پیمانه و ترازو و اوزان و مقادیر و نیز خواص انواع گیاهان دارویى و همچنین علم اجتماع یعنى رفتار عمومى و مناسبات مردم با یکدیگر و حسن معاشرت و منع از و تعدى افراد به همدیگر و سرانجام بهداشت عمومى است. غالب اطلاعات موجود در آن تجربه مؤلف بوده که مستقیماً آموخته و آن را ثبت نموده نه اینکه از مآخذ پیشین نقل کرده باشد.
ترجمه انگلیسى این  اثر در کمبریج به چاپ رسیده است.




 تألیف: دکتر حسین آبادیان

ناشر: کویر

سال انتشار:۱۳۹۲  

تعداد صفحات:۳۴۶

 

این کتاب بگونه ای بررسی منحنی تاریخ اندیشه ی روشنفکری در ایران دوره ی قاجار است که به خوبی توانسته نحوه ی تکوین جریان روشنفکری و انفعال آن در مقابل اندیشه ی غربی را تشریح نماید.

تجدد و مواجهه ما با آن در دوره قاجاریه» مسأله ی اصلی کتاب حاضر است. مؤلف ابتدا با ارائه تصویری از فضای اجتماعی، اقتصادی و ی دوره قاجار، نخستین مواجهه ایرانیان با غربیان در این عصر را بررسی کرده و با نگاهی به اندیشه های روشنفکران و مواجهه ایشان با تجدد، فقدان اندیشه ی فعال در میان آنان را تبیین نموده است. بررسی کتاب هاکوپیان و رسول زاده به عنوان نمونه ای از این فقدان تفکر در جریان روشنفکری، از وجوه متمایز این اثر می‌باشد.






نویسنده: دکتر حجت فلاح توتکار، انتشارات : صمدیه، چاپ اول: پاییز۹۶،  ۳۰۱ صفحه

 

تاریخ نگاری دکتر علی شریعتی» نام کتابی است که حجت فلاح توتکار، در پاییز ۱۳۹۶ از سوی انتشارات صمدیه روانه بازار کتاب کرده است. حجت فلاح توتکار عضو هیات علمی گروه تاریخ دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) قزوین و صاحب تألیفاتی چون: اصناف از انقلاب مشروطیت تا انقراض قاجاریه» و کتاب زندگی آثار و اندیشه های تاریخ نگارانه دکتر عبدالهادی حائری» و تخصص اصلی او تاریخ معاصر ایران است.

این کتاب در دو بخش و شش فصل به دیدگاهها و رویکرد تاریخی شریعتی و نیز تبیین ویژگی های روش شناسی او پرداخته است. حجت فلاح  دریافت شریعتی از تاریخ را فلسفه تاریخی می داند و معتقد است که شریعتی از حیث هستی شناسی تاریخی، برای تاریخ، آغاز و فرجام قایل است. به تعبیر نویسنده: تاریخ برای شریعتی بنیاد مشروعیت بخش نظریه هایش و تکیه گاهی برای نظریه رهایی  است. تاریخ به یک معنا برای او منبع شناخت و تغییر بود».

بخش دوم کتاب که در چهار فصل تنظیم شده به ویژگی های روش شناسی در تاریخ نگاری شریعتی پرداخته است. مولف در مقدمه کتاب می نویسد: دریافت شریعتی از تاریخ فلسفه تاریخی است اما او به تاریخ از حیث معرفت شناسی تاریخی هم توجه داشت. از این رو تاریخ از دیدگاه او دانش علمی است که باید روش های آن را باز شناخت. از این رو او در عین حال که نظریه پرداز  تاریخ است، تاریخ نگار برجسته تاریخ اسلام و تاریخ ادیان است».

حجت فلاح واحد مطالعاتی شریعتی در تاریخ نگاری را مذهب می داند و نقش مذهب را در تحولات تاریخی بی همتا ارزیابی می کند. نویسنده روش شناسی شریعتی را  سنخ شناسی یا تیپ شناسی فرهنگی  می نامد که در ذیل فهم ویژه او از منطق دیالکتیک قابل تبیین است. 




 

نویسندگان

دکترمحسن بهرام نژاد دانشیار گروه تاریخ دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) قزوین

دکتر علیرضا حسینی استادیار گروه زبان و ادبیات عرب دانشگاه کوثر بجنورد

زینب تقی زاده کارشناس ارشد تاریخ اسلام دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) قزوین

پوریا اسمعیلی دانشجوی دکترای تاریخ ایران دوران اسلامی دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) قزوین


چکیده

پژوهش حاضر درصدد است که نقش و رویکرد خواجه نظام الملک طوسی وزیر عهد سلجوقیان را با نقش و رویکرد یعقوب بن کلس وزیر عهد فاطمیان را در نظام تعلیم و تربیت هر دوره را، با هم مقایسه نماید. روش پژوهش در این تحقیق توصیفی و تحلیلی می‌باشد. نخست خواجه نظام الملک طوسی و نقش ایشان در نظام تعلیم و تربیت سلاجقه بیان می‌گردد و بعد از آن نقش وعملکرد ابن کلس در نظام تعلیماتی مصر در عهد فاطمیان گفته می‌شود و در نهایت، وجوه اشتراک و افتراق آنها را بر می‌شمارد. مدعای این پژوهش این است که این دو وزیر با کفایت نقش بسزایی را در تعلیم و تربیت ایران و مصر ایفا نموده اند و در این راستا دارای وجوه اشتراک و افتراقی هستند. یافته‌های این تحقیق نشان می‌دهد، ازجمله وجوه اشتراک آنها این است که هر دو در برقراری راتبه و مستمری و امکانات تحصیل برای طلاب گامهای اساسی برداشتند و از جمله وجوه افتراق آنها میزان تالیفات آنهاست .تعدد تالیفات ابن کلس نسبت به خواجه نظام الملک نشان دهنده این موضوع است که ابن کلس برای ایجاد مقبولیت و محبوبیت مذهب اسماعیلی در جامعه مصر باید تلاش بیشتری می‌کرد نسبت به خواجه نظام الملک طوسی. چراکه این وزیر سلجوقی از حمایت خلفای عباسی برخوردار بود.

واژگان کلیدی: خواجه نظام الملک طوسی، ابن کلس، سلجوقیان، فاطمیان، تعلیم و تربیت

 

مقدمه

این مقاله نقش و رویکرد خواجه نظام الملک طوسی در نظام تعلیم و تربیت سلجوقیان با نقش و رویکرد یعقوب بن کلس در نظام تعلیم و تربیت فاطمیان را به صورت تطبیقی بررسی می نماید. علت انتخاب این موضوع چنین است که هر دوی این اشخاص تاثیر بسزایی در ارتقاء فرهنگ جامعه خویش داشتند و از شخصیت های تاثیر گذار در جهان اسلام به شمار می آیند.

خواجه نظام الملک طوسی وزیر مقتدر سلاجقه که حدود سی سال و زارت سلجوقیان را بر عهده داشت، توانست با تأسیس نظامیه‌ها به عنوان اولین مدارسی که دارای نظم و راتبه بودند، تعلیم و تربیت را دارای نظام، چهارچوب و مقررات نماید. ایشان نهاد آموزش و پرورش را از نهادی وابسته به مساجد و سایر اماکن به نهادی مستقل مبدل نمود. در مورد خواجه نظام الملک طوسی و نظامیه‌ها تحقیقات بیشماری انجام گرفته است از جمله کتاب نظامیه‌ها و تاثیرات علمی و اجتماعی آن که توسط نوراله کسایی نوشته شده است. همچنین لمبتون در کتاب سیری در تاریخ ایران بعد اسلام، علی الماسی در کتاب تاریخ آموزش و پرورش اسلام و ایران، احمد شبلی در کتاب تاریخ آموزش در اسلام خود، در بخش‌هایی از کتاب‌های خود به این مقوله پرداخته‌اند. این نویسندگان متاخر با استفاده از منابع متقدم تاریخی از جمله کتب الکامل ابن اثیر، طبقات الشافعیه الکبری سبکی ، آثارالبلاد قزوینی، زبده التواریخ اخبار الامراء و الملوک السلجوقیه حسینی و.این تحقیقات را به رشته تحریر درآورده‌اند.

 با توجه به منابع متقدم و پژوهش‌های نوین که برخی از آنها ذکر شد، می‌توان گفت که خواجه نظام الملک طوسی به عنوان وزیر عهد سلجوقیان نقش بسزایی در نظام تعلیم و تربیت آن دوره ایفا نموده است. این پژوهش حاضر در صدد است تا نقش و رویکرد این وزیر را با نقش و رویکرد یعقوب بن کلس وزیر عهد فاطمیان مقایسه نماید. علت انتخاب این فرد برای مقایسه این است که سلاجقه با فاطمیان در رقابت مذهبی با یکدیگر بسر می‌بردند و یکی از نگرانی‌های خواجه نظام الملک ترس از رخنه اسماعیلیان به درون نظام ی ایران بود. به همین دلیل او رقابت با فاطمیان را از طریق آموزش و نظام تعلیماتی موجود در نظامیه‌ها که در اثر چشم و هم چشمی با الازهر ساخته بود، آغاز کرد. در عهد فاطمیان هم از بین وزراء تنها وزیر تاثیر گذار و قابل قیاس با خواجه نظام الملک طوسی، ابن کلس می‌باشد. ابن کلس وزیر با نفوذ فاطمیان با انجام تدریس و تألیف کتب متعدد در زمینه فقه اسماعیلی به حمایت از خلفای فاطمی و ترویج این مذهب در مراکز علمی مصر پرداخت و در راه اعتلای نظام تعلیم و تربیت مصر در راستای حمایت از خلفای فاطمی گام‌های بسزایی برداشت. او برای انتظام تعلیم و تربیت در مرکز علمی الازهر، مقررات خاص و امکاناتی جهت تحصیل رایگان و جذب طلاب به سوی این مرکز قرار داد. از این رو با مطالعه عملکرد خواجه نظام الملک طوسی در زمینه آموزش و مقایسه با عملکرد ابن کلس، به وجوه اشتراک و افتراق نقش و عملکرد این دو وزیر تاثیرگذار خواهیم پرداخت.در مورد نقش ابن کلس در تعلیم و تربیت به صورت مستقل تحقیقی انجام نگرفته است. اما در برخی از منابع به صورت پراکنده، به آن پرداخته شده است. از جمله منابع متقدم، کتاب اتعاذ الحنفاء بااخبار الائمه الفاطمیین الخلفا و المواعظ والاعتبار بذکر الخطط والاثار نوشته احمدبن علی مقریزی و کتاب البدایه و النهایه نوشته اسماعیل بن عمرابوالفداء است. البته تحقیقات و پژوهش‌های متأخری که گریزی به عملکرد ابن کلس زده باشند، نیز انجام گرفته است از جمله کتاب ساختار نهاد دینی که به قلم فاطمه جان به نگارش در آمده است. کتاب فاطمیان و سنّت های تعلیمی آنان، نوشته هاینس هالم و مقاله‌ای که نگار ذیلابی تحت عنوان  بررسی منابع تاریخ تشکیلات اداری و مالی در دولت فاطمیان نوشته است.

نقش و رویکرد خواجه نظام الملک

خواجه نظام به نقل از تاریخ بیهق در سال 410 هجری قمری (ابن اثیر و صاحب تجارب السلف تولد او را در 408 ذکر کرده‌اند) یا 28 مهرماه 396 هجری خورشیدی متولد شده است. خواجه از دهقان‌ زادگان طوس بود. دهقانان در قدیم به طبقه‌ای از ایرانیان اصیل صاحب ملک و زمین اعم از ده‌نشین و شهرنشین اطلاق می‌شده است. لمبتن ایران‌شناس انگلیسی دهقانان را کدخدایان یا سرپرست‌های ده‌ها می‌خواند که زمین‌هایی داشتند و به عنوان محصل مالیات و مأمور وصول مالیات دیوان بودند. در قرون اولیه اسلامی دهقانان نقش مؤثری در پیشرفت‌های علمی، حفظ فرهنگ ایرانی و اداره امور ی ایفا کرده‌اند. خواجه نظام نیز از چنین خاندانی بر آمده بود و در نویسندگی و حسابرسی سرآمد بود و ابتدا خدمت ابن شادان عمید بلخ و وزیری چغری را می‌کرد و ابن شادان هنگام موت خواجه را به آلب ارسلان پسر چغری توصیه کرد و خواجه قبل از سلطنت آلب ارسلان در موقعی که امارت خراسان را داشت، منصوب شده بود. بعد از آنکه طغرل مرد، عمیدالملک کندری وزیر او که از ری محل وفات سلطان دور بود خود را به سرعت به او رساند و پسر جغری یعنی سلیمان را که مادرش در عقد طغرل درآمده بود و طغرل نیز او را جانشین خود قرار داده به سلطنت انتخاب کرد. اما این انتخاب از سوی همگان پذیرفته نشد و امیران و نزدیکان دیگر طغرل، مخالفت کردند. از جمله یکی از امیران طغرلی در قزوین و خواجه نظام‌الملک وزیر آلب ارسلان پسر دیگر جغری این امیرزاده را به جای برادرش سلطان خواندند و عمید‌الملک وقتی دید که هواخواهان آلب ارسلان بیشتر و قوی‌ترند، او هم در ری همین کار را کرد و سلیمان را ولیعهد آلب ارسلان قرار داد. آلب ارسلان نیز با یاری خواجه نظام الملک سلیمان را مغلوب کرد و به قتل رساند و در 455 هجری قمری به ری رفت و خود را سلطان خواند و خواجه نیز رسماً به وزارت سلجوقیان رسید و نظام الملک لقب گرفت. (لمبتون، 1363: 73)

 خواجه خود به اهمیت مقام وزارت نیک آگاه بود و در ت‌نامه منسوب به او در اهمیت نقش وزیر می‌نویسد: ملِک به عمال آراسته باشد و سر همه عاملان وزیر باشد و هر آنگاه که وزیر بد باشد و ظالم عمال همه همچنان باشند». (نظام الملک، 1347: 156)

نظام الملک هر کاری را نیکو می‌کرد: اقطاع هر سربازی را هزار دینار قرار داد؛ نیم آن را به بار سمرقند حوالت کرد و نیم آن را از سرزمین روم بخواست، و درهمی از آن را درنگ نیفتاد. او نخستین کس بود که ترکان را اقطاع داد و مدارس نظامیه را در سراسر های عراق عرب و عراق عجم و خراسان بساخت. وزیر نظام الملک به راستی بنیان گذار مدارس معروف به نظامیه است. ساخت مدرسه  نظامیه  بغداد درذی الحجه سال (457 ه.ق) آغاز شد و در ذی القعده سال(459 ه.ق) به پایان آمد. افزون بر مدرسه بغداد، مدارس نظامیه در نیشابور، آمل، موصل، بصره،  هرات،  دمشق، جزیرة العمار، غزنه و مرو هم ساخته شد. بخشی از این مدارس را وزیر خود ساخت و بخش دیگری از آن‌ها با اموال اعطایی او ساخته شد.» (حسینی، 1380:99)، ت‌های نظام الملک در جهت تثبیت امور، ایجاد امنیت عمومی و به نظم درآوردن قواعد اخذ خراج، او را به عنوان یکی از بزرگ‌ترین وزرایی که شرق تا کنون دیده است، مورد ستایش مورخین درآورده است. وی به نقش خویش در آن هنگام به خوبی آگاه بود، چنانکه می‌گوید: عمال شغل ایشان به وزیر تعلق دارد و وزیر نیک پادشاه را نیام و نییرت گرداند و هر پادشاهی که او را بزرگ شده است و تا قیامت نام او به نیکی می‌برند همه آن بوده‌اند که وزیران نیک داشته‌اند.» (نظام الملک، 1347: 31)

در شذرات الذهب  در مورد اموری که خواجه انجام داده است این‌گونه آورده است: و استوزر نظام الملک، فأبطل ما کان علیه الوزیر قبله عمید الملک من سبّ الأشعریة، وانتصرللشافعیة، و أکرم إمام الحرمین، و أبا القاسم القشیری، و بنى النّظامیة، قیل: و هی أوّل مدرسة بنیت للفقهاء» (العکری حنبلی، 1986: ج6/234)، همان‌طور که در بخش قبل گفتیم عمیدالملک کندری فقهای شافعی را طرد کرده بود و ت‌های سخت‌گیرانه ای را نسبت به آنان دنبال کرده بود که با سرکار آمدن نظام الملک ت تغییر کرد. او فقهای شافعی را گرامی داشت و زمینه برگشت آنان به وطن و فعالیت فرهنگی آموزشی آنان را فراهم نمود. خواجه نظام الملک در دوران آلب ارسلان نقش مهمی در پیشبرد امور نظامی و فتوحات او داشت. لمبتون در این باره می‌نویسد: خداوندش را در سفرهای جنگی همراهی می‌نمود و نیز خود در رأس سپاهیان را در جنگ‌ها فرماندهی می‌کرد، من‌جمله سفرهایی به فارس که پیروزی‌هایش در هردو جنگ بر شهرت و اعتبارش بسیار افزود.» (لمبتون، 1363: 69)

 همین توانایی‌های خواجه نظام الملک بود که باعث شد در نزد سلاطین و خلفا دارای منزلت و ارج و قربی بالا گردد به طوری که بتواند با تکیه بر آن‌ها نظرات سلاطین را نسبت به ت‌های فرهنگی آموزشی خود جلب و متمایل نماید و آن‌ها را اجرا نماید. نظام‌الملک طوسی پس از آلب ارسلان وزارت پسرش سلطان ملکشاه سلجوقی مقتدرترین شاه سلاجقه را به عهده داشت.

میرخوند در کتاب مآثرالملوک این‌گونه در مورد خواجه نظام الملک گفته است: خواجه نظام الملک طوسى- رحمه‌الله- که در جهان عدیل و نظیر نداشت.وزیر او بود و مدرسه نظامیه بغداد و نظامیه بصره از جمله مستحدثات خواجه نظام الملک است. گویند که سخاوت آن وزیر خیر فاضل به مرتبه‏اى بود که در نوبت اول که همراه سلطان به دار السلطنه بغداد رفته بود مبلغ صد و چهل هزار دینار از خاصه خود به ارباب احتیاج رسانید. و او اول وزیرى است که در لقب به خلیفه منسوب گشت. زیرا که المقتدى باللّه او را رضى امیر المؤمنین» لقب داد و قبل از او هیچ‌یک از وزراء را این معنى میسر نشده بود.» (میرخوند، 1372: 128)

خواجه نظام‌الملک در طول وزارت در زیر دست آلپ ارسلان و ملکشاه در اداره امور و فتح بلاد و سرکوبی مخالفین این دو پادشاه چنان کفایت و حسن تدبیر به خرج داد که دولتی وسیع از حلب تا کاشغر را تحت امر ایشان آورد و نام و نشان آن دو سلطان را در شرق و غرب عالم معلوم آن زمان جاری کرد تا آنجا که باید قسمت عمده شهرت و پیشرفتی را که در کارها نصیب آلب ارسلان و ملکشاه شده از برکت خردمندی و کاردانی خواجه دانست. او حوزه قلمرو حکومت ایران را چنان وسیع کرد که در کلیه این هزار و چهارصد ساله تاریخ اسلام نظیر آن دیده نشده است و در این حوزه جایی نبود که در انجام دادن امر او اندک تأخیری روا دارند.

مدت وزارت نظام الملک در ایام آلپ ارسلان و سلطان ملکشاه حدود سی سال بود، وقتی روز شنبه عاشر رمضان سنه الخمس وثمانین واربعمائه، حاجب یکی بر روزگار گور خان زیادت شد، بعد از آن در خوارزم، والا به ایام قدیم وزیر و حاجب یکی بودی، و الله اعلم. (همدانی، 1386: 39) این گفته همدانی مؤید این مطلب است که در بخش گذشته به آن اشاره کردیم. در دوره اول وزراء که دوره قدرت آن‌ها بود وزیر وحاجب یکی بود وهمین یکی از عوامل قدرت آنان بود ولی در دوره دوم که دوره افول قدرت آنان بود حاجب به وزارت اضافه شدو همین امر باعث کاهش قدرت پست وزارت گردید.

نخستین اقدام نظام الملک خاتمه دادن به فتنه شافعی و اشعری در خراسان بود که عمیدالملک آن‌ را دامن زده بود. وی بزرگان شافعی را که در نتیجه این بلوا ناگزیر به ترک وطن شده بودند به خراسان باز خواند و با تأسیس مدرسه نظامیه نیشابور، امام الحرمین جوینی را به ریاست و تدریس در آنجا مأمور نمودو در همین ایام بود که خاطر سلطان را نسبت به طلبه علم معطوف و نظر وی را در ساختن مدارس اسلامی جلب نمود. (کسایی، 1363: 30)

خواجه غیر از به قدرت رساندن دو شاه و تدبیر امور ملک ایشان در اصلاح امور مملکتی و رتق و فتق امور مملکتی و حل مشکلات عدیده اجتماعی و اخلاقی و سایر مسائل مملکتی نیز نقشی اساسی داشت و گفته می‌شود که ایران در دوران وزارت او نسبت به دوره‌های قبل و بعد از حیث امنیت و رفاه وضعیت بسیار مطلوبی داشته است. او همچنین بر امور فرهنگی و علمی نیز نظارت داشت و گذشته از یاری رساندن به عالمانی چون خیام دست به ایجاد مدارسی زد که در تاریخ، بنام وی به مدارس نظامیه مشهور است و همان مدارس هستند که بعدها سرمشق دانشگاه‌ها شدند. که مهم‌ترین آن‌ها عبارت بودند از نظامیه‌های بغداد، موصل، نیشابور، بلخ، هرات، مرو، آمل، گرگان، بصره، شیراز، اصفهان. نهضتی که نظام‌الملک با ساختن نظامیه‌های متعدد به وجود آورد به زودی و با سرعتی شگفت‌آور در سراسر شهرهای ایران و بسیاری دیگر از شهرهای کشورهای اسلامی دنبال شد، به طوری که در سده‌های پنجم و ششم هیچ شهری نبود که در آن مدارس متعددی وجود نداشت؛ چه کوچک چه بزرگ. امرا و حاکمان نیز به پیروی از وی یا برای نشان دادن علاقه خود به علم، به احداث مراکز تعلیم در شهرهای خود همت گماشتند. در روزگار سلاجقه گامی که برای تقویت و تثبیت نهاد مذهب سنت برداشته شد، توسعة مدارس بود.

گویند آلب ارسلان راهش به نیشابور افتاد. از در مسجدی گذشت گروهی فقها بدید که ژنده پوش بر در آن مسجد جمعند. هیچ اعتنایی به شاه و وزیر و غیره نکردند. نه تکریمی، نه تعظیمی، نه حتی دعای خیری. سلطان پرسید وزیر این‌ها چه کاره اند؟ نظام الملک پاسخ داد طلبه علوم هستند که از هر کس شریف تر اند. از دنیا بهری ندارند و لباس‌هایشان گواه است که نادارند. وزیر حس کرد که سلطان از جواب او کمی دلش به حال آن طلبه‌ها سوخته است. گفت ای سلطان اگر اجازه بفرمایی، ما مدارس معتبر برای طلاب بسازیم. خوابگاهی برای این محصلین تأمین کنیم. ماهیانه ای جیره‌ای مقرر شود که غم نانی نخورند و به خاطر آسوده تحصیل نمایند. سلطان فکر را پسندید. به فرمان این وزیر روشن ضمیر در سراسر مملکت مدرسه‌ها بنا شدند از بودجه‌ای که خرج آن از اختصاص وزیر بود، ده یکش صرف این کار شد. » (قزوینی، 1366: 189) این نخستین پروژه خیریه بود که در تعلیم و تحصیل علوم پی ریزی شد.

بنای نظامیه‌ها به قدری در تاریخ فرهنگ اسلامی مهم است که حتی بعضی از مورخان، خواجه را نخستین بنیان گذار مدرسه در بلاد اسلامی دانسته‌اند. ولی مورخ معروف سبکی » در کتاب خود می‌گوید: من در این باره فکر کردم با این که پیش از خواجه در بلاد اسلامی، مدارس زیادی وجود داشت، روی چه اصلی خواجه را مؤسس نخستین مدرسه در فرهنگ اسلامی دانسته‌اند، این فکر بر من غلبه یافت که خواجه نظام الملک، اولین کسی است که برای طلاب راتبه مقرر داشته است. زیرا بر من ثابت نیست که پیش از خواجه راتبه ای برای طالبان علم مقرر شده باشد و به احتمال قوی چنین کاری تا روزگار خواجه صورت نگرفته بود. از این جا معلوم می‌شود تنها امر مهمی که در مدارس قبلی معمول نبوده و خواجه آن را معمول ساخت راتبه و کمک هزینه دانش پژوهان بوده است، علاوه بر تأسیس مدارس او توانست نیازمندی‌های دانشجویان را برطرف سازد تا آنان بتوانند فارغ البال و آسوده به تحصیل مشغول شوند و تنها دغدغه آنان علم و تحصیل باشد.» (سبکی، 1918: ج2/137)

خواجه نظام الملک همچنین عالمی توانمند بود و کتاب مشهور سیر‌الملوک یا ت‌نامه او به زبان فارسی نمونه برجسته یکی از ت‌نامه‌های ایرانی است. البته در باب نظامیه‌ها بحث و حدیث فراوان است. مثلاً عده‌ای شیوه اداره نظامیه‌ها و مقررات آن‌ها را در ترویج اندیشه‌های ضد فلسفی مؤثر می‌دانند. همچنین گفته می‌شود که خواجه که در اندیشه از مخالفان سرسخت زمینداری بود، خود زمینداری بزرگ بود. نظام الملک پس از استیلای امرای شیعی مذهب آلبویه بر بغداد و آل حمدان بر قسمتی از سوریه و گسترش دعوت فاطمیان با ایجاد مراکز فرهنگی و تعلیمی، با تأسیس مدارس نظامیه مبارزه گستردة فرهنگی و تبلیغاتی را با جنبش اسماعیلیان و شیعیان دوازده امامی آغاز کرد.

اهداف نظام الملک از ایجاد این مدارس را میتوان چنین برشمرد:

1 ـ پرورش علما و فقهای شافعی وابسته به سلجوقیان برای مشروعیت دولت آنان و سلطة فکری بر مسلمانان ساکن در متصرفات سلاجقه.

2 ـ جلوگیری  از گسترش تبلیغات فرقة اسماعیلیه و شیعه اثنی‌عشری که از دورة آلبویه رو به تزاید نهاده بود؛

3 ـ رقابت و هم‌چشمی با الازهر و دارالعلم فاطمیان در قاهره و جلوگیری از فعالیت‌های فرهنگی و تبلیغی آنان در شرق اسلامی؛

4 ـ فراهم آوردن عناصر وفادار به خود و کادر دیوان سالار برای اداره تشکیلات دیوانی امپراتوری گستردة سلاجقه؛

5 ـ خواجه نظام الملک که فردی مذهبی و متشـَر‎ّع و نسبت به مذهب تسنن و فقه شافعی و کلام اشعری به سختی متعصب بود، نظامیهها را به عنوان نهادهای تبلیغی و تعلیمی فقه شافعی و کلام اشعری پایهگذاری کرد. وی گماشتن علما و دانشمندان شایسته شافعی را برای تعلیم و تدریس در نظامیهها وظیفه شخصی خود میدانست و بر خلاف مشاغل و گرفتاری‌های بسیار، خود شخصاً به کار آن‌ها رسیدگی میکرد. وی عزل و نصب مدرسان و متولـّیان و امور جاری مدارس را زیر نظر داشت. برای نمونه، هنگامی که خواجه با خبر شد شیخ ابو اسحاق شیرازی از حضور در نظامیه بغداد به دلیل تصرف برخی منازل مردم برای بنای آن، امتناع کرده است، سخت برآشفت و دستور داد به هر صورت ممکن موافقت ابو اسحاق را جلب نمایند. (ابن الاثیر، 1965: ج10: 55)

همچنین در سفر سال 479 هـ. به بغداد برای تشویق اهل علم به مدرسه رفت و به اصلاح امور مدرسه پرداخت و در کتابخانة آن به تدریس و املای حدیث نشست. (همان: 157) با همه مشغله‌ای که خواجه نظام الملک داشت، ولی رسیدگی به امور فرهنگی مملکت را در اولویت قرار داده بود اساتید و حتی دانشجویان با وسواس انتخاب می‌شد. منشور و حکم تدریس  اساتید توسط شخص خواجه داده می‌شد خود او هم در بطن آموزش قرار می‌گرفت. نه تنها بخش نظارتی کار بلکه در بخش اجرایی هم به شخصه فعالیت می‌کرد که این موضوع برای بقیه باعث دلگرمی و انگیزه بالا می‌گردید.

 

اهمیت عمل خواجه نظام الملک:

1- نظام آموزشی را تحت کنترل حکومت درآورد.

2- نخستین کسی بود که تأسیس مدارس را جزء برنامه ها وظایف دولت قرار داد.

3- در مدت کمی تعداد بسیاری از این نظامیه ها را بنا کرد وتحت کنترل ی خود درآورد.

4- در محتوی آموزش و تشکیلات داخلی و عملکرد وقتی معماری این مدارس وحدت، همبستگی و همشکلی بو جود آو رد.

نقش و رویکرد ابن کلس:

ابن‌ کلس‌ در خانواده‌ای‌ یهودی‌ در بغداد به‌ دنیا آمد. حساب‌ و نوشتن‌ را در همان‌ شهر فرا گرفت، سپس‌ به‌ همراه‌ پدرش‌ به‌ شام‌ کوچ‌ کرد و در رمله‌ ساکن‌ شد. در این‌ شهر به‌ عنوان‌ وکیل‌ (نماینده خرید) بازرگانان‌ مشغول‌ کار گردید و پس‌ از مدتى، با اموالى‌ که‌ نزد او گرد آمده‌ بود، به‌ مصر گریخت‌ و برای‌ کافور اخشیدی‌ به‌ تجارت‌ پرداخت. ابن‌ کلس‌ در مصر از سوی‌ کافور مأمور خرید کالاهایى‌ گشت‌ که‌ بهای‌ آن‌ها از درآمد اراضى‌ کشاورزی‌ پرداخت‌ مى‌شد و همین‌ امر موجب‌ گردید که‌ اطلاعات‌ دقیقى‌ در باب‌ روستاهای‌ مصر و درآمد آن‌ها حاصل‌ نماید و با اظهار لیاقت، توانایى‌ و امانت داری، ‌ توجه‌ کافور را جلب‌ کند. او توانست متصدی‌ دیوان‌ مصر و شام‌ شود. سپس‌ به‌ طمع‌ وزارت، اسلام‌ آورد و به‌ فراگیری‌ قرآن‌ و فقه‌ پرداخت.

 با اسلام آوردن ابن‌کلس، ‌موقعیت‌ ابوالفضل‌ جعفر بن‌ فرات‌ وزیر کافور متزل‌ و خصومتش‌ با او آغاز شد که‌ پس‌ از مرگ‌ کافور (357 ه.ق‌) علنى‌ گشت. جعفر بن فرات که‌ منصب‌ سابق‌ را نیز حفظ کرده‌ بود، به دستگیری‌ دیوانیان‌ عصر کافور از جمله‌ ابن‌ کلس‌ پرداخت و به‌ مصادره اموال‌ آنان‌ اقدام‌ کرد. با پادرمیانى‌ یکى‌ از علویان‌ به‌ نام‌ ابوجعفر مسلم‌ بن‌ عبیدالله‌ حسینى، ابن‌ کلس‌ پس‌ از پرداخت‌ 4500 دینار، از بند ابن‌ فرات‌ رهایى‌ یافت‌ و با کمک‌ برادرش‌ مخفیانه‌ از مصر عازم‌ قلمرو ابوتمیم‌ معد ملقب‌ به‌ المعز لدین‌ الله‌ فاطمى‌ در مغرب‌ شد و بعد در رکاب او به مصر آمد. (العکری حنبلی، 1986: ج10/422)، المعز لدین الله او را به وزارت خویش برگزید و مقامى ارجمند داد. پس از او پسرش العزیز باللّه نیز وزارت خود به او داد. (ابن خلدون، 1363: ج3/77)، رابطه ابن‌کلس‌ با العزیز، بجز یک‌بار که‌ عزل‌ کوتاه‌ مدت‌ او را از وزارت در پى‌ داشت‌ (373 ه.ق-374 ه.ق‌)، همواره‌ حسنه‌ بود. علت‌ این‌ عزل‌ را خشم‌ خلیفه فاطمى‌ از قتل‌ الپتکین‌ به‌ دستور ابن‌ کلس‌ ذکر کرده‌اند. برپایه یک‌ روایت، ابومحمد حسن‌ بن‌ عمار کتامى‌ را که‌ از سران‌ مغربیان‌ بود،  جانشین‌ او کرد. اما نابسامانى‌ امور موجب‌ گردید که‌ خلیفه فاطمى‌ بار دیگر وزارت‌ را به‌ ابن‌ کلس‌ واگذار کند و اموال‌ و غلامان‌ بسیار به‌ او ببخشد. این‌ بار ابن‌ کلس‌ تا پایان‌ عمر منصب‌ خود را حفظ کرد. بى‌تردید گذشته‌ از توانایى‌ سازماندهى‌ باید محافظه‌کاری‌ و کوشش‌ ابن‌ کلس‌ در جلب‌ رضای‌ العزیز را از عوامل‌ مهم‌ ابقایش‌ محسوب‌ نمود. نظام تشکیلات حکومتی فاطمیان،  پس از انتقال دولت از افریقیه به مصر و به ویژه در زمان وزارت یعقوب بن کِلِّس (380-318  ه.ق) شکل گرفت. نقش وی در سامان بخشیدن به امور اداری دولت فاطمی در کنار اقدامات عُسلوج بن حسن و نهاجی- که از سوی معز به دستیاری ابن کلس در ادارۀ امور مالی تعیین شده بود - در تاریخ خلافت فاطمیان در مصر،  بسیار پراهمیت گزارش شده است. (مقریزی، 2001: ج1/198-199)، او اساس نظام اداری را برگرفته از میراث بر جای مانده اخشیدیان طراحی نمود. اما منطبق با ساختار دینی حکومت  فاطمیان که مبتنی بر کیش اسماعیلیه بود، روح سلسله مراتبی بر همه ارکان آن سایه افکند. از این رو بر رأس هرم قدرت خلافت امام فاطمی قرار گرفت،  خلیفه‌ای که تمام اعتبار و مشروعیتش را از کیش اسماعیلیه به عنوان نماینده خدا بر زمین می‌گرفت و همه اقتدار خلافت و سلطه حکومت دینی و تئوکراسی او ناشی از کیش اسماعیلیه بود. (جان ، 1388: 289)

ابن کلس، نظامی در مصر طرح ریزی کرد که خلیفه» یا امام» در رأس آن بود و تشکیلات حکومتی شامل سه بخش اداری، قضایی و امور مربوط به دعوت فاطمی(تبلیغات) را نظم و نسق می‌بخشید. (ذیلابی، 1385: 83) یعقوب بن کلّس، در کنار انجام وظایف ی و اداری خود، در عرصة تعلیم و ترویج عقاید اسماعیلی هم اقدامات مهمی را انجام داد که بخش قابل توجهی از آن‌ها در جامع الازهر ظهور و بروز پیدا کرد. اقدامات ابن کلس در این راستا از دو لحاظ قابل توجه است: از طرفی شخصاً در امر تعلیم عقاید اسماعیلی فعال بود؛ روزهای جمعه در جامع الازهر مجلسی را تشکیل می‌داد و به تعلیم فقه و عقاید اسماعیلی بر اساس کتاب الرسالة الوزیریه می‌پرداخت که خود در فقه اسماعیلی آن را تألیف کرده بود. از آنجایی که تعلیم عقاید اسماعیلی به خواص و عامة مردم هدف اصلی این مجالس و جلسات بود،  علاوه بر حضور قضات،  فقها،  قرّاء و محدثان، ورود عموم مردم هم برای شرکت در این جلسات آزاد بود. (مقریزی، 1918: ج4/162) تدریس عقاید اسماعیلی در الازهر، آن هم به صورت عمومی، این امکان را فراهم آورده بود تا هر فرد متمایل به مذهب اسماعیلی،  بتواند با حضور در جامع الازهر به سهولت به یادگیری تعالیم اسماعیلی بپردازد. جنبه دیگر اقدامات ابن کلس این بود که دولت فاطمی در نتیجة مساعدت‌های او برای تشویق بیشتر علما و فقهای فعال در جامع الازهر، امکانات رفاهی قابل توجهی برای آن‌ها مهیا کرد و به حمایت مالی از آن‌ها پرداخت. در سال 372 ه.ق به درخواست ابن کلس، العزیز مستمری(رزق) خاصی را برای یک گروه سی و پنج نفری از فقهای اسماعیلی فعال در الازهر تعیین کرد و در جوار الازهر خانه‌ای را برای آنان اختصاص داد. (همان: ج1: 162 و ج2: 273 -275)

یعقوب بن کلس، از خلیفه  العزیز بالله خواست تا به گروهی از فقیهان پاداش دهد. پس به هر کدام از آن‌ها آنچه را نیاز داشتند از ابزار زندگی و زیست واگذار کرد و فرمان داد تا خانه‌ای برایشان خریدند و در کنار مسجد الازهر آن‌را ساختند. روز آدینه که می‌آمد همه‌ی فقیهان در مسجد الازهر گرد می‌آمدند و پس از نماز ظهر تا هنگامی که نماز عصر را می‌خواندند، حلقه تشکیل می‌دادند. همچنین از دارایی وزیر، پاداش می‌گرفتند. بدون شک این اقدامات با فراهم کردن رونق هر چه بیشتر فعالیت‌های تبلیغی اسماعیلی می‌توانست موجب رواج و گسترش عقاید اسماعیلی در جامعة مصر گردد. بدین ترتیب پس از سپری شدن مدتی از خلافت العزیز، از الازهر به عنوان مرکزی برای اشاعة تعلیمات اسماعیلی بهره برداری شد.

بنا بر تصور رایج، الازهر مرکز دعوت اسماعیلی در مصر بود، با وجود این، هاینس هالم با این نظر،  یعنی مرکزیت الازهر برای دعوت اسماعیلی موافق نیست. به نظر این پژوهشگر، الازهر از همان آغاز به عنوان یک نهاد تعلیمی و تربیتی ایفای نقش می‌کرد و آنچه در آن آموخته می‌شد،  عقاید باطنی اسماعیلی، یعنی حکمت نبود بلکه فقه اسماعیلی بود که بر طبق مذهب اسماعیلی به ظاهر شریعت می‌پرداخت نه به آنچه اسماعیلیان از آن به نام باطن»  یعنی علم به کلام منزل یاد می‌کردند. به نظر می‌رسد این دو نظر تناقض چندانی باهم نداشته باشند. جامع الازهر برای هر دو منظور استفاده می‌شد، بدین صورت که در مجالس عمومی که در این مسجد برگزار می‌شد، فقه اسماعیلی تدریس می‌شد تا حاضران و مستمعان با آن آشنا شوند. (هالم، 1387: 55)

ابن کلس،  کتاب الرساله الوزیریه یا مصنف الوزیر را در فقه اسماعیلی تألیف نمود. این رساله، کتابی بزرگ و پُربرگ بود که بر مبنای فقه اسماعیلی تنظیم شده بود. در میان شنوندگان او، علاوه بر طلاب علوم دینی، فقیهان، قاضیان، ادیبان و محدثان دیده می‌شدند که مطالب برگرفته را به محصلان و دانش آموختگان آموزش می‌دادند. (مقریزی، 1918: ج2/341)

این وزیر فاطمی، رساله خویش را در منزل خود نیز تدریس می‌کرد. (ابن خلکان، بی تا، ج7/ 29) یعقوب بن کلس وزیر بر آن شد نقش مشابهی همانند قاضی نعمان را بازی کند از این رو به تشویق و ترویج کار دانشمندان و علمایی پرداخت که به خدمت گرفته بود یا به جمع ملازمان خود افزوده بود، یا آن‌هایی که در مدرسه فقهی که در الازهر برپا داشته، استخدام کرده بود.

ابن کلس اهل علم را دوست می‌داشت و علما در محضرش اجتماع می‌کردند و در هر مجلسی ترتیب می‌داد و نوشته‌هایش را بر مردم می‌‌‌خواند. هنگامی که مجلس وی به پایان می‌رسید شعرا به پا خواسته و مدایح خود را می‌خواندند. در خانه وی گروهی قرآن کریم را می‌نگاشتند و گروهی دیگر کتاب‌های حدیث،  فقه، ادب و حتی طب را می‌نگاشتند، سپس آن‌ها را مقابله، تزیین و نقطه گذاری می‌کردند. (ابن خلکان، بی تا، ج2/ 440) ابن‌ کلس، گذشته‌ از دانش‌ پروری، خود نیز اهل‌ قلم‌ بود. به غیر از کتاب الرساله وزیریه، او دارای تألیفات دیگری بود از جمله:

1. کتاب‌ فى‌ القراءات.

2. کتاب‌ فى‌ الادیان، که‌ بعداً آن‌ را مختصر کرد.

3. کتاب‌ فى‌ آداب‌ رسول‌الله‌ (ص‌).

4. کتاب‌ فى‌ علم‌ الابدان‌ و صلاح‌ها، در هزار برگ.

6. مناسک‌ الحج‌

ابن کلس در سال  380 ه.ق مرد. همین‌که او درگذشت. العزیز، اندوهناک شد و در تشییع جنازه او حضور پیدا کرد و بر او نماز گزارد و نعش او را با دست خود در لحد جاى داد و در کاخ خود او و دواوین (ادارات دولتى) به مدت چند روز تعطیل بود. (ابن اثیر، 1371، ج 21 / 195 و ابوالفداء، 1986، ج 12/ 308)

 

مقایسه نقش و رویکرد خواجه نظام الملک طوسی و یعقوب بن کلس

برای مقایسه نقش و رویکرد این دو وزیر، ابتدا به عملکرد هریک به طور مجزا پرداخته شد. حالا نقاط اشتراک و افتراق بین این دو وزیر آورده می‌شود. از جنبه بررسی مذهب این دو وزیر، ابن کلس در ابتدا یهودی بود که بعد به طمع وزارت اسلام آورد و به فراگیری قرآن و فقه پرداخت. در حالیکه خواجه نظام الملک دهقان زاده‌ای بود که در خانواده‌ای اصیل، ایرانی و متعصب بزرگ شده بود. از جنبه بررسی فرهنگی، ابن کلس تاجر پیشه بود و گذران عمر را به تجارت طی می‌نمود در حالیکه خواجه عمرش را به امور دیوانی سر کرده بود. همانطور که می‌بینیم خواجه نظام الملک کاملاً پایبند به اصول مذهبی بود که مطابق با آن بزرگ شده بود و در خانواده‌ای کاملاً فرهنگی بزرگ شده بود. همین موضوع موجب گردیده، در موفقیت او در نظام تعلیماتی تأثیر بسزایی بگذارد. در حالیکه ابن کلس به مذهبی که در آن تربیت شده بود، پشت پا زد و به جای پرورش در یک محیط فرهنگی، در محیطی اقتصادی، رشد کرد و این موضوع می‌تواند نشان دهنده این نکته باشد که وزیر ابن کلس در مقایسه با وزیر نظام الملک طوسی در زمینه تعلیم و تربیت از موفقیت کمتری برخوردار خواهد بود، چنانکه در مقایسه شرح حال و عملکرد دیدیم که خواجه نظام الملک با تأسیس نظامیه‌ها در سرتاسر بلاد ایران زمین چه نهضت چشمگیری را انجام داد. از وجوه شتراک بین این دو وزیراین است، ابن کلس هنگامی که به وزارت فاطمیان رسید، اساس نظام فاطمی را بر اساس نظام اخشیدیان اما منطبق بر ساختار حکومتی فاطمیان ساخت و طبق اصول اسماعیلی خلیفه را نماینده خدا بر روی زمین قرار داد. خواجه اساس نظام سلجوقی را بر اساس بازگشت به نظام ایرانشهری و ایران باستان قرارداد که در آن پادشاه از فره ایزدی برخوردار است.

ابن کلس کتاب تألیفی خود را در روزهای جمعه در الازهر و در برخی از ایام در منزل خویش، تدریس می‌کرد. هدفش از تدریس، آشنایی مردم با تعالیم فقهی اسماعیلی و جذب پیروان مذهب اسماعیلی بود. خواجه نظام الملک به تدریس نمی‌پرداخت ولی او با تمام مشغله‌هایی که داشت، بر تمام امور جاری بر نظامیه‌ها، حتی در انتخاب مدرسین نظارت می‌کرد. ابن کلس و خواجه نظام الملک طوسی هر دو به تشویق علما و حمایت از آن‌ها می‌پرداختند، و برای آن‌ها امکاناتی جهت تحصیل علم در نظر می‌گرفتند. هر دو دارای اثر و صاحب تألیف هستند که اثر خواجه نظام الملک ت نامه درباره طریقه مملکت داری است و تألیفات ابن کلس جنبه دینی و فقهی دارد و برای آموزش تعالیم اسماعیلی صورت گرفته است. مقایسه حجم و تعداد تألیفات این دو وزیر و تلاش بینهایت ابن کلس در آشنایی مردم مصر و سایرین با فقه اسماعیلی به خوبی نشان دهنده رقابت و دشمنی خلفای فاطمی با خلفای عباسی است و این در حالی است که خواجه نظام الملک خود را بینیاز از تألیف در زمینه فقه شافعی می‌بیند چراکه علمای پر قدرت شافعی که از حمایت خلفای عباسی و حکمای سلجوقی برخوردار بودند، خود دارای اثرهای گرانقدری بودند که در نظامیه‌ها تدریس می‌گشت.

خواجه نظام الملک به عنوان بانی نظامیه‌ها، نهضتی عظیم در ساخت مدارس به وجود آورد و برای تحصیل و تدریس در آنها شرایط سفت و سختی از جمله دارا بودن مذهب شافعی را قرار داد در حالیکه ابن کلس در تأسیس مراکز علمی مصر نقش مهمی نداشت. تنها نقش بسزای او تدوین و تألیف کتب فقهی جهت تدریس در مراکز علمی و ایجاد شرایط و امکانات تحصیل برای طلاب مختلف بود.


نتیجه گیری:

خواجه نظام الملک طوسی و یعقوب بن کلس هر دو از وزیران با کفایت و بنام دوران خود بودند که عملکردی درخشان در زمینه تعلیم و تربیت داشتند. هر دو جزء اولین نفراتی بودند که نظام آموزشی را انتظام بخشیدند. آنها برای ادامه تحصیل دانش‌آموختگان شرایط سهل و آسان از جنبه امکانات معیشتی فراهم آوردند تا آنها بتوانند بدون دغدغه مالی در زمینه اعتلای علم و دانش تلاش کنند. در زمینه حمایت از اساتید و قرار دادن راتبه، احترام و مستمری برای آنها اقداماتی انجام دادند که تا قبل از آن بی‌نظیر بود. به نظر می‌رسد تنها شرطی که مانع از رشد آزادانه علم در آن زمان گردید، شرط مذهب بود. طبق نص وقف‌نا


نویسندگان

دکتر ذکراله محمدی دانشیار گروه تاریخ دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) قزوین (نویسنده مسئول)


پوریا اسمعیلی دانشجوی دکترای تاریخ ایران دوران اسلامی دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) قزوین

 

چکیده

این نوشتار شیوه تاریخنگاری حمزه اصفهانی مورخ قرن چهارم هجری قمری را مورد تحقیق قرار می دهد. اثر او سنی الملوک و الارض الانبیاء است که در سال 350ه.ق به زبان عربی تألیف شده و ده باب را شامل می شود که در هر باب چند فصل به تاریخ پادشاهان ایران، روم، یونان، قبطی ها، بنی اسرائیل، غسانیها و قریش اختصاص داده شده است. مؤلف به شدت میهن پرست و تحت تأثیر نهضت شعوبیه قرار داشت که این مسئله در محتوای کتاب کاملا مشهود است. در همین راستا این سوال مطرح می شود که بینش و روش تاریخنگاری حمزه اصفهانی بر چه اساسی شکل گرفت؟ فرضیه حاصله چنین است که بینش وی جهانشمول و بر پایه تقدیرگرایی است زیرا به سرگذشت تاریخی اقوام گوناگون طبق مشیت الهی می پردازد و روش او بر پایه تاریخنگاری دودمانی تکیه دارد که برگرفته از سنت تاریخ نویسی ایرانیان است. این مقاله با استفاده از روش پژوهش تاریخی مبتنی بر توصیف و تحلیل ابعاد و زوایای موضوع را بررسی می نماید. یافته های اصلی تحقیق نشان می دهد که حمزه اصفهانی با تأثیرپذیری از متون پهلوی ساسانیان همچون، خدای نامه و نیز با آگاهی از حکوتها، طوایف و ادیان مختلف، نام کتاب را تاریخ پیامبران و پادشاهان نهاد تا از این طریق پیوند و تطبیق بین این دو برقرار سازد و با فراست توجه مردمان را به اثرش جلب کند که از این حیث جالب توجه است.

 

واژگان کلیدی: بینش جهانشمول، شعوبی گری، تاریخنگاری اسلامی، شیوه دودمانی، تاریخ تطبیقی

 

 

فصلنامه علمی -  پژوهشی تاریخ، دانشگاه آزاد اسلامی واحد محلات، سال سیزدهم، شماره 49 ، تابستان 1397، نمایه شده در پایگاه های  ISC و SID.





 

نویسندگان

دکتر محسن بهرام نژاد دانشیار گروه تاریخ دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) قزوین

دکتر علیرضا حسینی استادیار گروه زبان و ادبیات عرب دانشگاه کوثر بجنورد

زینب تقی زاده کارشناس ارشد تاریخ اسلام دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) قزوین

پوریا اسمعیلی دانشجوی دکترای تاریخ ایران دوران اسلامی دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) قزوین


چکیده

پژوهش حاضر درصدد است که نقش و رویکرد خواجه نظام الملک طوسی وزیر عهد سلجوقیان را با نقش و رویکرد یعقوب بن کلس وزیر عهد فاطمیان را در نظام تعلیم و تربیت هر دوره را، با هم مقایسه نماید. روش پژوهش در این تحقیق توصیفی و تحلیلی می‌باشد. نخست خواجه نظام الملک طوسی و نقش ایشان در نظام تعلیم و تربیت سلاجقه بیان می‌گردد و بعد از آن نقش وعملکرد ابن کلس در نظام تعلیماتی مصر در عهد فاطمیان گفته می‌شود و در نهایت، وجوه اشتراک و افتراق آنها را بر می‌شمارد. مدعای این پژوهش این است که این دو وزیر با کفایت نقش بسزایی را در تعلیم و تربیت ایران و مصر ایفا نموده اند و در این راستا دارای وجوه اشتراک و افتراقی هستند. یافته‌های این تحقیق نشان می‌دهد، ازجمله وجوه اشتراک آنها این است که هر دو در برقراری راتبه و مستمری و امکانات تحصیل برای طلاب گامهای اساسی برداشتند و از جمله وجوه افتراق آنها میزان تالیفات آنهاست .تعدد تالیفات ابن کلس نسبت به خواجه نظام الملک نشان دهنده این موضوع است که ابن کلس برای ایجاد مقبولیت و محبوبیت مذهب اسماعیلی در جامعه مصر باید تلاش بیشتری می‌کرد نسبت به خواجه نظام الملک طوسی. چراکه این وزیر سلجوقی از حمایت خلفای عباسی برخوردار بود.

واژگان کلیدی: خواجه نظام الملک طوسی، ابن کلس، سلجوقیان، فاطمیان، تعلیم و تربیت

 

مقدمه

این مقاله نقش و رویکرد خواجه نظام الملک طوسی در نظام تعلیم و تربیت سلجوقیان با نقش و رویکرد یعقوب بن کلس در نظام تعلیم و تربیت فاطمیان را به صورت تطبیقی بررسی می نماید. علت انتخاب این موضوع چنین است که هر دوی این اشخاص تاثیر بسزایی در ارتقاء فرهنگ جامعه خویش داشتند و از شخصیت های تاثیر گذار در جهان اسلام به شمار می آیند.

خواجه نظام الملک طوسی وزیر مقتدر سلاجقه که حدود سی سال و زارت سلجوقیان را بر عهده داشت، توانست با تأسیس نظامیه‌ها به عنوان اولین مدارسی که دارای نظم و راتبه بودند، تعلیم و تربیت را دارای نظام، چهارچوب و مقررات نماید. ایشان نهاد آموزش و پرورش را از نهادی وابسته به مساجد و سایر اماکن به نهادی مستقل مبدل نمود. در مورد خواجه نظام الملک طوسی و نظامیه‌ها تحقیقات بیشماری انجام گرفته است از جمله کتاب نظامیه‌ها و تاثیرات علمی و اجتماعی آن که توسط نوراله کسایی نوشته شده است. همچنین لمبتون در کتاب سیری در تاریخ ایران بعد اسلام، علی الماسی در کتاب تاریخ آموزش و پرورش اسلام و ایران، احمد شبلی در کتاب تاریخ آموزش در اسلام خود، در بخش‌هایی از کتاب‌های خود به این مقوله پرداخته‌اند. این نویسندگان متاخر با استفاده از منابع متقدم تاریخی از جمله کتب الکامل ابن اثیر، طبقات الشافعیه الکبری سبکی ، آثارالبلاد قزوینی، زبده التواریخ اخبار الامراء و الملوک السلجوقیه حسینی و.این تحقیقات را به رشته تحریر درآورده‌اند.

 با توجه به منابع متقدم و پژوهش‌های نوین که برخی از آنها ذکر شد، می‌توان گفت که خواجه نظام الملک طوسی به عنوان وزیر عهد سلجوقیان نقش بسزایی در نظام تعلیم و تربیت آن دوره ایفا نموده است. این پژوهش حاضر در صدد است تا نقش و رویکرد این وزیر را با نقش و رویکرد یعقوب بن کلس وزیر عهد فاطمیان مقایسه نماید. علت انتخاب این فرد برای مقایسه این است که سلاجقه با فاطمیان در رقابت مذهبی با یکدیگر بسر می‌بردند و یکی از نگرانی‌های خواجه نظام الملک ترس از رخنه اسماعیلیان به درون نظام ی ایران بود. به همین دلیل او رقابت با فاطمیان را از طریق آموزش و نظام تعلیماتی موجود در نظامیه‌ها که در اثر چشم و هم چشمی با الازهر ساخته بود، آغاز کرد. در عهد فاطمیان هم از بین وزراء تنها وزیر تاثیر گذار و قابل قیاس با خواجه نظام الملک طوسی، ابن کلس می‌باشد. ابن کلس وزیر با نفوذ فاطمیان با انجام تدریس و تألیف کتب متعدد در زمینه فقه اسماعیلی به حمایت از خلفای فاطمی و ترویج این مذهب در مراکز علمی مصر پرداخت و در راه اعتلای نظام تعلیم و تربیت مصر در راستای حمایت از خلفای فاطمی گام‌های بسزایی برداشت. او برای انتظام تعلیم و تربیت در مرکز علمی الازهر، مقررات خاص و امکاناتی جهت تحصیل رایگان و جذب طلاب به سوی این مرکز قرار داد. از این رو با مطالعه عملکرد خواجه نظام الملک طوسی در زمینه آموزش و مقایسه با عملکرد ابن کلس، به وجوه اشتراک و افتراق نقش و عملکرد این دو وزیر تاثیرگذار خواهیم پرداخت.در مورد نقش ابن کلس در تعلیم و تربیت به صورت مستقل تحقیقی انجام نگرفته است. اما در برخی از منابع به صورت پراکنده، به آن پرداخته شده است. از جمله منابع متقدم، کتاب اتعاذ الحنفاء بااخبار الائمه الفاطمیین الخلفا و المواعظ والاعتبار بذکر الخطط والاثار نوشته احمدبن علی مقریزی و کتاب البدایه و النهایه نوشته اسماعیل بن عمرابوالفداء است. البته تحقیقات و پژوهش‌های متأخری که گریزی به عملکرد ابن کلس زده باشند، نیز انجام گرفته است از جمله کتاب ساختار نهاد دینی که به قلم فاطمه جان به نگارش در آمده است. کتاب فاطمیان و سنّت های تعلیمی آنان، نوشته هاینس هالم و مقاله‌ای که نگار ذیلابی تحت عنوان  بررسی منابع تاریخ تشکیلات اداری و مالی در دولت فاطمیان نوشته است.

نقش و رویکرد خواجه نظام الملک

خواجه نظام به نقل از تاریخ بیهق در سال 410 هجری قمری (ابن اثیر و صاحب تجارب السلف تولد او را در 408 ذکر کرده‌اند) یا 28 مهرماه 396 هجری خورشیدی متولد شده است. خواجه از دهقان‌ زادگان طوس بود. دهقانان در قدیم به طبقه‌ای از ایرانیان اصیل صاحب ملک و زمین اعم از ده‌نشین و شهرنشین اطلاق می‌شده است. لمبتن ایران‌شناس انگلیسی دهقانان را کدخدایان یا سرپرست‌های ده‌ها می‌خواند که زمین‌هایی داشتند و به عنوان محصل مالیات و مأمور وصول مالیات دیوان بودند. در قرون اولیه اسلامی دهقانان نقش مؤثری در پیشرفت‌های علمی، حفظ فرهنگ ایرانی و اداره امور ی ایفا کرده‌اند. خواجه نظام نیز از چنین خاندانی بر آمده بود و در نویسندگی و حسابرسی سرآمد بود و ابتدا خدمت ابن شادان عمید بلخ و وزیری چغری را می‌کرد و ابن شادان هنگام موت خواجه را به آلب ارسلان پسر چغری توصیه کرد و خواجه قبل از سلطنت آلب ارسلان در موقعی که امارت خراسان را داشت، منصوب شده بود. بعد از آنکه طغرل مرد، عمیدالملک کندری وزیر او که از ری محل وفات سلطان دور بود خود را به سرعت به او رساند و پسر جغری یعنی سلیمان را که مادرش در عقد طغرل درآمده بود و طغرل نیز او را جانشین خود قرار داده به سلطنت انتخاب کرد. اما این انتخاب از سوی همگان پذیرفته نشد و امیران و نزدیکان دیگر طغرل، مخالفت کردند. از جمله یکی از امیران طغرلی در قزوین و خواجه نظام‌الملک وزیر آلب ارسلان پسر دیگر جغری این امیرزاده را به جای برادرش سلطان خواندند و عمید‌الملک وقتی دید که هواخواهان آلب ارسلان بیشتر و قوی‌ترند، او هم در ری همین کار را کرد و سلیمان را ولیعهد آلب ارسلان قرار داد. آلب ارسلان نیز با یاری خواجه نظام الملک سلیمان را مغلوب کرد و به قتل رساند و در 455 هجری قمری به ری رفت و خود را سلطان خواند و خواجه نیز رسماً به وزارت سلجوقیان رسید و نظام الملک لقب گرفت. (لمبتون، 1363: 73)

 خواجه خود به اهمیت مقام وزارت نیک آگاه بود و در ت‌نامه منسوب به او در اهمیت نقش وزیر می‌نویسد: ملِک به عمال آراسته باشد و سر همه عاملان وزیر باشد و هر آنگاه که وزیر بد باشد و ظالم عمال همه همچنان باشند». (نظام الملک، 1347: 156)

نظام الملک هر کاری را نیکو می‌کرد: اقطاع هر سربازی را هزار دینار قرار داد؛ نیم آن را به بار سمرقند حوالت کرد و نیم آن را از سرزمین روم بخواست، و درهمی از آن را درنگ نیفتاد. او نخستین کس بود که ترکان را اقطاع داد و مدارس نظامیه را در سراسر های عراق عرب و عراق عجم و خراسان بساخت. وزیر نظام الملک به راستی بنیان گذار مدارس معروف به نظامیه است. ساخت مدرسه  نظامیه  بغداد درذی الحجه سال (457 ه.ق) آغاز شد و در ذی القعده سال(459 ه.ق) به پایان آمد. افزون بر مدرسه بغداد، مدارس نظامیه در نیشابور، آمل، موصل، بصره،  هرات،  دمشق، جزیرة العمار، غزنه و مرو هم ساخته شد. بخشی از این مدارس را وزیر خود ساخت و بخش دیگری از آن‌ها با اموال اعطایی او ساخته شد.» (حسینی، 1380:99)، ت‌های نظام الملک در جهت تثبیت امور، ایجاد امنیت عمومی و به نظم درآوردن قواعد اخذ خراج، او را به عنوان یکی از بزرگ‌ترین وزرایی که شرق تا کنون دیده است، مورد ستایش مورخین درآورده است. وی به نقش خویش در آن هنگام به خوبی آگاه بود، چنانکه می‌گوید: عمال شغل ایشان به وزیر تعلق دارد و وزیر نیک پادشاه را نیام و نییرت گرداند و هر پادشاهی که او را بزرگ شده است و تا قیامت نام او به نیکی می‌برند همه آن بوده‌اند که وزیران نیک داشته‌اند.» (نظام الملک، 1347: 31)

در شذرات الذهب  در مورد اموری که خواجه انجام داده است این‌گونه آورده است: و استوزر نظام الملک، فأبطل ما کان علیه الوزیر قبله عمید الملک من سبّ الأشعریة، وانتصرللشافعیة، و أکرم إمام الحرمین، و أبا القاسم القشیری، و بنى النّظامیة، قیل: و هی أوّل مدرسة بنیت للفقهاء» (العکری حنبلی، 1986: ج6/234)، همان‌طور که در بخش قبل گفتیم عمیدالملک کندری فقهای شافعی را طرد کرده بود و ت‌های سخت‌گیرانه ای را نسبت به آنان دنبال کرده بود که با سرکار آمدن نظام الملک ت تغییر کرد. او فقهای شافعی را گرامی داشت و زمینه برگشت آنان به وطن و فعالیت فرهنگی آموزشی آنان را فراهم نمود. خواجه نظام الملک در دوران آلب ارسلان نقش مهمی در پیشبرد امور نظامی و فتوحات او داشت. لمبتون در این باره می‌نویسد: خداوندش را در سفرهای جنگی همراهی می‌نمود و نیز خود در رأس سپاهیان را در جنگ‌ها فرماندهی می‌کرد، من‌جمله سفرهایی به فارس که پیروزی‌هایش در هردو جنگ بر شهرت و اعتبارش بسیار افزود.» (لمبتون، 1363: 69)

 همین توانایی‌های خواجه نظام الملک بود که باعث شد در نزد سلاطین و خلفا دارای منزلت و ارج و قربی بالا گردد به طوری که بتواند با تکیه بر آن‌ها نظرات سلاطین را نسبت به ت‌های فرهنگی آموزشی خود جلب و متمایل نماید و آن‌ها را اجرا نماید. نظام‌الملک طوسی پس از آلب ارسلان وزارت پسرش سلطان ملکشاه سلجوقی مقتدرترین شاه سلاجقه را به عهده داشت.

میرخوند در کتاب مآثرالملوک این‌گونه در مورد خواجه نظام الملک گفته است: خواجه نظام الملک طوسى- رحمه‌الله- که در جهان عدیل و نظیر نداشت.وزیر او بود و مدرسه نظامیه بغداد و نظامیه بصره از جمله مستحدثات خواجه نظام الملک است. گویند که سخاوت آن وزیر خیر فاضل به مرتبه‏اى بود که در نوبت اول که همراه سلطان به دار السلطنه بغداد رفته بود مبلغ صد و چهل هزار دینار از خاصه خود به ارباب احتیاج رسانید. و او اول وزیرى است که در لقب به خلیفه منسوب گشت. زیرا که المقتدى باللّه او را رضى امیر المؤمنین» لقب داد و قبل از او هیچ‌یک از وزراء را این معنى میسر نشده بود.» (میرخوند، 1372: 128)

خواجه نظام‌الملک در طول وزارت در زیر دست آلپ ارسلان و ملکشاه در اداره امور و فتح بلاد و سرکوبی مخالفین این دو پادشاه چنان کفایت و حسن تدبیر به خرج داد که دولتی وسیع از حلب تا کاشغر را تحت امر ایشان آورد و نام و نشان آن دو سلطان را در شرق و غرب عالم معلوم آن زمان جاری کرد تا آنجا که باید قسمت عمده شهرت و پیشرفتی را که در کارها نصیب آلب ارسلان و ملکشاه شده از برکت خردمندی و کاردانی خواجه دانست. او حوزه قلمرو حکومت ایران را چنان وسیع کرد که در کلیه این هزار و چهارصد ساله تاریخ اسلام نظیر آن دیده نشده است و در این حوزه جایی نبود که در انجام دادن امر او اندک تأخیری روا دارند.

مدت وزارت نظام الملک در ایام آلپ ارسلان و سلطان ملکشاه حدود سی سال بود، وقتی روز شنبه عاشر رمضان سنه الخمس وثمانین واربعمائه، حاجب یکی بر روزگار گور خان زیادت شد، بعد از آن در خوارزم، والا به ایام قدیم وزیر و حاجب یکی بودی، و الله اعلم. (همدانی، 1386: 39) این گفته همدانی مؤید این مطلب است که در بخش گذشته به آن اشاره کردیم. در دوره اول وزراء که دوره قدرت آن‌ها بود وزیر وحاجب یکی بود وهمین یکی از عوامل قدرت آنان بود ولی در دوره دوم که دوره افول قدرت آنان بود حاجب به وزارت اضافه شدو همین امر باعث کاهش قدرت پست وزارت گردید.

نخستین اقدام نظام الملک خاتمه دادن به فتنه شافعی و اشعری در خراسان بود که عمیدالملک آن‌ را دامن زده بود. وی بزرگان شافعی را که در نتیجه این بلوا ناگزیر به ترک وطن شده بودند به خراسان باز خواند و با تأسیس مدرسه نظامیه نیشابور، امام الحرمین جوینی را به ریاست و تدریس در آنجا مأمور نمودو در همین ایام بود که خاطر سلطان را نسبت به طلبه علم معطوف و نظر وی را در ساختن مدارس اسلامی جلب نمود. (کسایی، 1363: 30)

خواجه غیر از به قدرت رساندن دو شاه و تدبیر امور ملک ایشان در اصلاح امور مملکتی و رتق و فتق امور مملکتی و حل مشکلات عدیده اجتماعی و اخلاقی و سایر مسائل مملکتی نیز نقشی اساسی داشت و گفته می‌شود که ایران در دوران وزارت او نسبت به دوره‌های قبل و بعد از حیث امنیت و رفاه وضعیت بسیار مطلوبی داشته است. او همچنین بر امور فرهنگی و علمی نیز نظارت داشت و گذشته از یاری رساندن به عالمانی چون خیام دست به ایجاد مدارسی زد که در تاریخ، بنام وی به مدارس نظامیه مشهور است و همان مدارس هستند که بعدها سرمشق دانشگاه‌ها شدند. که مهم‌ترین آن‌ها عبارت بودند از نظامیه‌های بغداد، موصل، نیشابور، بلخ، هرات، مرو، آمل، گرگان، بصره، شیراز، اصفهان. نهضتی که نظام‌الملک با ساختن نظامیه‌های متعدد به وجود آورد به زودی و با سرعتی شگفت‌آور در سراسر شهرهای ایران و بسیاری دیگر از شهرهای کشورهای اسلامی دنبال شد، به طوری که در سده‌های پنجم و ششم هیچ شهری نبود که در آن مدارس متعددی وجود نداشت؛ چه کوچک چه بزرگ. امرا و حاکمان نیز به پیروی از وی یا برای نشان دادن علاقه خود به علم، به احداث مراکز تعلیم در شهرهای خود همت گماشتند. در روزگار سلاجقه گامی که برای تقویت و تثبیت نهاد مذهب سنت برداشته شد، توسعة مدارس بود.

گویند آلب ارسلان راهش به نیشابور افتاد. از در مسجدی گذشت گروهی فقها بدید که ژنده پوش بر در آن مسجد جمعند. هیچ اعتنایی به شاه و وزیر و غیره نکردند. نه تکریمی، نه تعظیمی، نه حتی دعای خیری. سلطان پرسید وزیر این‌ها چه کاره اند؟ نظام الملک پاسخ داد طلبه علوم هستند که از هر کس شریف تر اند. از دنیا بهری ندارند و لباس‌هایشان گواه است که نادارند. وزیر حس کرد که سلطان از جواب او کمی دلش به حال آن طلبه‌ها سوخته است. گفت ای سلطان اگر اجازه بفرمایی، ما مدارس معتبر برای طلاب بسازیم. خوابگاهی برای این محصلین تأمین کنیم. ماهیانه ای جیره‌ای مقرر شود که غم نانی نخورند و به خاطر آسوده تحصیل نمایند. سلطان فکر را پسندید. به فرمان این وزیر روشن ضمیر در سراسر مملکت مدرسه‌ها بنا شدند از بودجه‌ای که خرج آن از اختصاص وزیر بود، ده یکش صرف این کار شد. » (قزوینی، 1366: 189) این نخستین پروژه خیریه بود که در تعلیم و تحصیل علوم پی ریزی شد.

بنای نظامیه‌ها به قدری در تاریخ فرهنگ اسلامی مهم است که حتی بعضی از مورخان، خواجه را نخستین بنیان گذار مدرسه در بلاد اسلامی دانسته‌اند. ولی مورخ معروف سبکی » در کتاب خود می‌گوید: من در این باره فکر کردم با این که پیش از خواجه در بلاد اسلامی، مدارس زیادی وجود داشت، روی چه اصلی خواجه را مؤسس نخستین مدرسه در فرهنگ اسلامی دانسته‌اند، این فکر بر من غلبه یافت که خواجه نظام الملک، اولین کسی است که برای طلاب راتبه مقرر داشته است. زیرا بر من ثابت نیست که پیش از خواجه راتبه ای برای طالبان علم مقرر شده باشد و به احتمال قوی چنین کاری تا روزگار خواجه صورت نگرفته بود. از این جا معلوم می‌شود تنها امر مهمی که در مدارس قبلی معمول نبوده و خواجه آن را معمول ساخت راتبه و کمک هزینه دانش پژوهان بوده است، علاوه بر تأسیس مدارس او توانست نیازمندی‌های دانشجویان را برطرف سازد تا آنان بتوانند فارغ البال و آسوده به تحصیل مشغول شوند و تنها دغدغه آنان علم و تحصیل باشد.» (سبکی، 1918: ج2/137)

خواجه نظام الملک همچنین عالمی توانمند بود و کتاب مشهور سیر‌الملوک یا ت‌نامه او به زبان فارسی نمونه برجسته یکی از ت‌نامه‌های ایرانی است. البته در باب نظامیه‌ها بحث و حدیث فراوان است. مثلاً عده‌ای شیوه اداره نظامیه‌ها و مقررات آن‌ها را در ترویج اندیشه‌های ضد فلسفی مؤثر می‌دانند. همچنین گفته می‌شود که خواجه که در اندیشه از مخالفان سرسخت زمینداری بود، خود زمینداری بزرگ بود. نظام الملک پس از استیلای امرای شیعی مذهب آلبویه بر بغداد و آل حمدان بر قسمتی از سوریه و گسترش دعوت فاطمیان با ایجاد مراکز فرهنگی و تعلیمی، با تأسیس مدارس نظامیه مبارزه گستردة فرهنگی و تبلیغاتی را با جنبش اسماعیلیان و شیعیان دوازده امامی آغاز کرد.

اهداف نظام الملک از ایجاد این مدارس را میتوان چنین برشمرد:

1 ـ پرورش علما و فقهای شافعی وابسته به سلجوقیان برای مشروعیت دولت آنان و سلطة فکری بر مسلمانان ساکن در متصرفات سلاجقه.

2 ـ جلوگیری  از گسترش تبلیغات فرقة اسماعیلیه و شیعه اثنی‌عشری که از دورة آلبویه رو به تزاید نهاده بود؛

3 ـ رقابت و هم‌چشمی با الازهر و دارالعلم فاطمیان در قاهره و جلوگیری از فعالیت‌های فرهنگی و تبلیغی آنان در شرق اسلامی؛

4 ـ فراهم آوردن عناصر وفادار به خود و کادر دیوان سالار برای اداره تشکیلات دیوانی امپراتوری گستردة سلاجقه؛

5 ـ خواجه نظام الملک که فردی مذهبی و متشـَر‎ّع و نسبت به مذهب تسنن و فقه شافعی و کلام اشعری به سختی متعصب بود، نظامیهها را به عنوان نهادهای تبلیغی و تعلیمی فقه شافعی و کلام اشعری پایهگذاری کرد. وی گماشتن علما و دانشمندان شایسته شافعی را برای تعلیم و تدریس در نظامیهها وظیفه شخصی خود میدانست و بر خلاف مشاغل و گرفتاری‌های بسیار، خود شخصاً به کار آن‌ها رسیدگی میکرد. وی عزل و نصب مدرسان و متولـّیان و امور جاری مدارس را زیر نظر داشت. برای نمونه، هنگامی که خواجه با خبر شد شیخ ابو اسحاق شیرازی از حضور در نظامیه بغداد به دلیل تصرف برخی منازل مردم برای بنای آن، امتناع کرده است، سخت برآشفت و دستور داد به هر صورت ممکن موافقت ابو اسحاق را جلب نمایند. (ابن الاثیر، 1965: ج10: 55)

همچنین در سفر سال 479 هـ. به بغداد برای تشویق اهل علم به مدرسه رفت و به اصلاح امور مدرسه پرداخت و در کتابخانة آن به تدریس و املای حدیث نشست. (همان: 157) با همه مشغله‌ای که خواجه نظام الملک داشت، ولی رسیدگی به امور فرهنگی مملکت را در اولویت قرار داده بود اساتید و حتی دانشجویان با وسواس انتخاب می‌شد. منشور و حکم تدریس  اساتید توسط شخص خواجه داده می‌شد خود او هم در بطن آموزش قرار می‌گرفت. نه تنها بخش نظارتی کار بلکه در بخش اجرایی هم به شخصه فعالیت می‌کرد که این موضوع برای بقیه باعث دلگرمی و انگیزه بالا می‌گردید.

 

اهمیت عمل خواجه نظام الملک:

1- نظام آموزشی را تحت کنترل حکومت درآورد.

2- نخستین کسی بود که تأسیس مدارس را جزء برنامه ها وظایف دولت قرار داد.

3- در مدت کمی تعداد بسیاری از این نظامیه ها را بنا کرد وتحت کنترل ی خود درآورد.

4- در محتوی آموزش و تشکیلات داخلی و عملکرد وقتی معماری این مدارس وحدت، همبستگی و همشکلی بو جود آو رد.

نقش و رویکرد ابن کلس:

ابن‌ کلس‌ در خانواده‌ای‌ یهودی‌ در بغداد به‌ دنیا آمد. حساب‌ و نوشتن‌ را در همان‌ شهر فرا گرفت، سپس‌ به‌ همراه‌ پدرش‌ به‌ شام‌ کوچ‌ کرد و در رمله‌ ساکن‌ شد. در این‌ شهر به‌ عنوان‌ وکیل‌ (نماینده خرید) بازرگانان‌ مشغول‌ کار گردید و پس‌ از مدتى، با اموالى‌ که‌ نزد او گرد آمده‌ بود، به‌ مصر گریخت‌ و برای‌ کافور اخشیدی‌ به‌ تجارت‌ پرداخت. ابن‌ کلس‌ در مصر از سوی‌ کافور مأمور خرید کالاهایى‌ گشت‌ که‌ بهای‌ آن‌ها از درآمد اراضى‌ کشاورزی‌ پرداخت‌ مى‌شد و همین‌ امر موجب‌ گردید که‌ اطلاعات‌ دقیقى‌ در باب‌ روستاهای‌ مصر و درآمد آن‌ها حاصل‌ نماید و با اظهار لیاقت، توانایى‌ و امانت داری، ‌ توجه‌ کافور را جلب‌ کند. او توانست متصدی‌ دیوان‌ مصر و شام‌ شود. سپس‌ به‌ طمع‌ وزارت، اسلام‌ آورد و به‌ فراگیری‌ قرآن‌ و فقه‌ پرداخت.

 با اسلام آوردن ابن‌کلس، ‌موقعیت‌ ابوالفضل‌ جعفر بن‌ فرات‌ وزیر کافور متزل‌ و خصومتش‌ با او آغاز شد که‌ پس‌ از مرگ‌ کافور (357 ه.ق‌) علنى‌ گشت. جعفر بن فرات که‌ منصب‌ سابق‌ را نیز حفظ کرده‌ بود، به دستگیری‌ دیوانیان‌ عصر کافور از جمله‌ ابن‌ کلس‌ پرداخت و به‌ مصادره اموال‌ آنان‌ اقدام‌ کرد. با پادرمیانى‌ یکى‌ از علویان‌ به‌ نام‌ ابوجعفر مسلم‌ بن‌ عبیدالله‌ حسینى، ابن‌ کلس‌ پس‌ از پرداخت‌ 4500 دینار، از بند ابن‌ فرات‌ رهایى‌ یافت‌ و با کمک‌ برادرش‌ مخفیانه‌ از مصر عازم‌ قلمرو ابوتمیم‌ معد ملقب‌ به‌ المعز لدین‌ الله‌ فاطمى‌ در مغرب‌ شد و بعد در رکاب او به مصر آمد. (العکری حنبلی، 1986: ج10/422)، المعز لدین الله او را به وزارت خویش برگزید و مقامى ارجمند داد. پس از او پسرش العزیز باللّه نیز وزارت خود به او داد. (ابن خلدون، 1363: ج3/77)، رابطه ابن‌کلس‌ با العزیز، بجز یک‌بار که‌ عزل‌ کوتاه‌ مدت‌ او را از وزارت در پى‌ داشت‌ (373 ه.ق-374 ه.ق‌)، همواره‌ حسنه‌ بود. علت‌ این‌ عزل‌ را خشم‌ خلیفه فاطمى‌ از قتل‌ الپتکین‌ به‌ دستور ابن‌ کلس‌ ذکر کرده‌اند. برپایه یک‌ روایت، ابومحمد حسن‌ بن‌ عمار کتامى‌ را که‌ از سران‌ مغربیان‌ بود،  جانشین‌ او کرد. اما نابسامانى‌ امور موجب‌ گردید که‌ خلیفه فاطمى‌ بار دیگر وزارت‌ را به‌ ابن‌ کلس‌ واگذار کند و اموال‌ و غلامان‌ بسیار به‌ او ببخشد. این‌ بار ابن‌ کلس‌ تا پایان‌ عمر منصب‌ خود را حفظ کرد. بى‌تردید گذشته‌ از توانایى‌ سازماندهى‌ باید محافظه‌کاری‌ و کوشش‌ ابن‌ کلس‌ در جلب‌ رضای‌ العزیز را از عوامل‌ مهم‌ ابقایش‌ محسوب‌ نمود. نظام تشکیلات حکومتی فاطمیان،  پس از انتقال دولت از افریقیه به مصر و به ویژه در زمان وزارت یعقوب بن کِلِّس (380-318  ه.ق) شکل گرفت. نقش وی در سامان بخشیدن به امور اداری دولت فاطمی در کنار اقدامات عُسلوج بن حسن و نهاجی- که از سوی معز به دستیاری ابن کلس در ادارۀ امور مالی تعیین شده بود - در تاریخ خلافت فاطمیان در مصر،  بسیار پراهمیت گزارش شده است. (مقریزی، 2001: ج1/198-199)، او اساس نظام اداری را برگرفته از میراث بر جای مانده اخشیدیان طراحی نمود. اما منطبق با ساختار دینی حکومت  فاطمیان که مبتنی بر کیش اسماعیلیه بود، روح سلسله مراتبی بر همه ارکان آن سایه افکند. از این رو بر رأس هرم قدرت خلافت امام فاطمی قرار گرفت،  خلیفه‌ای که تمام اعتبار و مشروعیتش را از کیش اسماعیلیه به عنوان نماینده خدا بر زمین می‌گرفت و همه اقتدار خلافت و سلطه حکومت دینی و تئوکراسی او ناشی از کیش اسماعیلیه بود. (جان ، 1388: 289)

ابن کلس، نظامی در مصر طرح ریزی کرد که خلیفه» یا امام» در رأس آن بود و تشکیلات حکومتی شامل سه بخش اداری، قضایی و امور مربوط به دعوت فاطمی(تبلیغات) را نظم و نسق می‌بخشید. (ذیلابی، 1385: 83) یعقوب بن کلّس، در کنار انجام وظایف ی و اداری خود، در عرصة تعلیم و ترویج عقاید اسماعیلی هم اقدامات مهمی را انجام داد که بخش قابل توجهی از آن‌ها در جامع الازهر ظهور و بروز پیدا کرد. اقدامات ابن کلس در این راستا از دو لحاظ قابل توجه است: از طرفی شخصاً در امر تعلیم عقاید اسماعیلی فعال بود؛ روزهای جمعه در جامع الازهر مجلسی را تشکیل می‌داد و به تعلیم فقه و عقاید اسماعیلی بر اساس کتاب الرسالة الوزیریه می‌پرداخت که خود در فقه اسماعیلی آن را تألیف کرده بود. از آنجایی که تعلیم عقاید اسماعیلی به خواص و عامة مردم هدف اصلی این مجالس و جلسات بود،  علاوه بر حضور قضات،  فقها،  قرّاء و محدثان، ورود عموم مردم هم برای شرکت در این جلسات آزاد بود. (مقریزی، 1918: ج4/162) تدریس عقاید اسماعیلی در الازهر، آن هم به صورت عمومی، این امکان را فراهم آورده بود تا هر فرد متمایل به مذهب اسماعیلی،  بتواند با حضور در جامع الازهر به سهولت به یادگیری تعالیم اسماعیلی بپردازد. جنبه دیگر اقدامات ابن کلس این بود که دولت فاطمی در نتیجة مساعدت‌های او برای تشویق بیشتر علما و فقهای فعال در جامع الازهر، امکانات رفاهی قابل توجهی برای آن‌ها مهیا کرد و به حمایت مالی از آن‌ها پرداخت. در سال 372 ه.ق به درخواست ابن کلس، العزیز مستمری(رزق) خاصی را برای یک گروه سی و پنج نفری از فقهای اسماعیلی فعال در الازهر تعیین کرد و در جوار الازهر خانه‌ای را برای آنان اختصاص داد. (همان: ج1: 162 و ج2: 273 -275)

یعقوب بن کلس، از خلیفه  العزیز بالله خواست تا به گروهی از فقیهان پاداش دهد. پس به هر کدام از آن‌ها آنچه را نیاز داشتند از ابزار زندگی و زیست واگذار کرد و فرمان داد تا خانه‌ای برایشان خریدند و در کنار مسجد الازهر آن‌را ساختند. روز آدینه که می‌آمد همه‌ی فقیهان در مسجد الازهر گرد می‌آمدند و پس از نماز ظهر تا هنگامی که نماز عصر را می‌خواندند، حلقه تشکیل می‌دادند. همچنین از دارایی وزیر، پاداش می‌گرفتند. بدون شک این اقدامات با فراهم کردن رونق هر چه بیشتر فعالیت‌های تبلیغی اسماعیلی می‌توانست موجب رواج و گسترش عقاید اسماعیلی در جامعة مصر گردد. بدین ترتیب پس از سپری شدن مدتی از خلافت العزیز، از الازهر به عنوان مرکزی برای اشاعة تعلیمات اسماعیلی بهره برداری شد.

بنا بر تصور رایج، الازهر مرکز دعوت اسماعیلی در مصر بود، با وجود این، هاینس هالم با این نظر،  یعنی مرکزیت الازهر برای دعوت اسماعیلی موافق نیست. به نظر این پژوهشگر، الازهر از همان آغاز به عنوان یک نهاد تعلیمی و تربیتی ایفای نقش می‌کرد و آنچه در آن آموخته می‌شد،  عقاید باطنی اسماعیلی، یعنی حکمت نبود بلکه فقه اسماعیلی بود که بر طبق مذهب اسماعیلی به ظاهر شریعت می‌پرداخت نه به آنچه اسماعیلیان از آن به نام باطن»  یعنی علم به کلام منزل یاد می‌کردند. به نظر می‌رسد این دو نظر تناقض چندانی باهم نداشته باشند. جامع الازهر برای هر دو منظور استفاده می‌شد، بدین صورت که در مجالس عمومی که در این مسجد برگزار می‌شد، فقه اسماعیلی تدریس می‌شد تا حاضران و مستمعان با آن آشنا شوند. (هالم، 1387: 55)

ابن کلس،  کتاب الرساله الوزیریه یا مصنف الوزیر را در فقه اسماعیلی تألیف نمود. این رساله، کتابی بزرگ و پُربرگ بود که بر مبنای فقه اسماعیلی تنظیم شده بود. در میان شنوندگان او، علاوه بر طلاب علوم دینی، فقیهان، قاضیان، ادیبان و محدثان دیده می‌شدند که مطالب برگرفته را به محصلان و دانش آموختگان آموزش می‌دادند. (مقریزی، 1918: ج2/341)

این وزیر فاطمی، رساله خویش را در منزل خود نیز تدریس می‌کرد. (ابن خلکان، بی تا، ج7/ 29) یعقوب بن کلس وزیر بر آن شد نقش مشابهی همانند قاضی نعمان را بازی کند از این رو به تشویق و ترویج کار دانشمندان و علمایی پرداخت که به خدمت گرفته بود یا به جمع ملازمان خود افزوده بود، یا آن‌هایی که در مدرسه فقهی که در الازهر برپا داشته، استخدام کرده بود.

ابن کلس اهل علم را دوست می‌داشت و علما در محضرش اجتماع می‌کردند و در هر مجلسی ترتیب می‌داد و نوشته‌هایش را بر مردم می‌‌‌خواند. هنگامی که مجلس وی به پایان می‌رسید شعرا به پا خواسته و مدایح خود را می‌خواندند. در خانه وی گروهی قرآن کریم را می‌نگاشتند و گروهی دیگر کتاب‌های حدیث،  فقه، ادب و حتی طب را می‌نگاشتند، سپس آن‌ها را مقابله، تزیین و نقطه گذاری می‌کردند. (ابن خلکان، بی تا، ج2/ 440) ابن‌ کلس، گذشته‌ از دانش‌ پروری، خود نیز اهل‌ قلم‌ بود. به غیر از کتاب الرساله وزیریه، او دارای تألیفات دیگری بود از جمله:

1. کتاب‌ فى‌ القراءات.

2. کتاب‌ فى‌ الادیان، که‌ بعداً آن‌ را مختصر کرد.

3. کتاب‌ فى‌ آداب‌ رسول‌الله‌ (ص‌).

4. کتاب‌ فى‌ علم‌ الابدان‌ و صلاح‌ها، در هزار برگ.

6. مناسک‌ الحج‌

ابن کلس در سال  380 ه.ق مرد. همین‌که او درگذشت. العزیز، اندوهناک شد و در تشییع جنازه او حضور پیدا کرد و بر او نماز گزارد و نعش او را با دست خود در لحد جاى داد و در کاخ خود او و دواوین (ادارات دولتى) به مدت چند روز تعطیل بود. (ابن اثیر، 1371، ج 21 / 195 و ابوالفداء، 1986، ج 12/ 308)

 

مقایسه نقش و رویکرد خواجه نظام الملک طوسی و یعقوب بن کلس

برای مقایسه نقش و رویکرد این دو وزیر، ابتدا به عملکرد هریک به طور مجزا پرداخته شد. حالا نقاط اشتراک و افتراق بین این دو وزیر آورده می‌شود. از جنبه بررسی مذهب این دو وزیر، ابن کلس در ابتدا یهودی بود که بعد به طمع وزارت اسلام آورد و به فراگیری قرآن و فقه پرداخت. در حالیکه خواجه نظام الملک دهقان زاده‌ای بود که در خانواده‌ای اصیل، ایرانی و متعصب بزرگ شده بود. از جنبه بررسی فرهنگی، ابن کلس تاجر پیشه بود و گذران عمر را به تجارت طی می‌نمود در حالیکه خواجه عمرش را به امور دیوانی سر کرده بود. همانطور که می‌بینیم خواجه نظام الملک کاملاً پایبند به اصول مذهبی بود که مطابق با آن بزرگ شده بود و در خانواده‌ای کاملاً فرهنگی بزرگ شده بود. همین موضوع موجب گردیده، در موفقیت او در نظام تعلیماتی تأثیر بسزایی بگذارد. در حالیکه ابن کلس به مذهبی که در آن تربیت شده بود، پشت پا زد و به جای پرورش در یک محیط فرهنگی، در محیطی اقتصادی، رشد کرد و این موضوع می‌تواند نشان دهنده این نکته باشد که وزیر ابن کلس در مقایسه با وزیر نظام الملک طوسی در زمینه تعلیم و تربیت از موفقیت کمتری برخوردار خواهد بود، چنانکه در مقایسه شرح حال و عملکرد دیدیم که خواجه نظام الملک با تأسیس نظامیه‌ها در سرتاسر بلاد ایران زمین چه نهضت چشمگیری را انجام داد. از وجوه شتراک بین این دو وزیراین است، ابن کلس هنگامی که به وزارت فاطمیان رسید، اساس نظام فاطمی را بر اساس نظام اخشیدیان اما منطبق بر ساختار حکومتی فاطمیان ساخت و طبق اصول اسماعیلی خلیفه را نماینده خدا بر روی زمین قرار داد. خواجه اساس نظام سلجوقی را بر اساس بازگشت به نظام ایرانشهری و ایران باستان قرارداد که در آن پادشاه از فره ایزدی برخوردار است.

ابن کلس کتاب تألیفی خود را در روزهای جمعه در الازهر و در برخی از ایام در منزل خویش، تدریس می‌کرد. هدفش از تدریس، آشنایی مردم با تعالیم فقهی اسماعیلی و جذب پیروان مذهب اسماعیلی بود. خواجه نظام الملک به تدریس نمی‌پرداخت ولی او با تمام مشغله‌هایی که داشت، بر تمام امور جاری بر نظامیه‌ها، حتی در انتخاب مدرسین نظارت می‌کرد. ابن کلس و خواجه نظام الملک طوسی هر دو به تشویق علما و حمایت از آن‌ها می‌پرداختند، و برای آن‌ها امکاناتی جهت تحصیل علم در نظر می‌گرفتند. هر دو دارای اثر و صاحب تألیف هستند که اثر خواجه نظام الملک ت نامه درباره طریقه مملکت داری است و تألیفات ابن کلس جنبه دینی و فقهی دارد و برای آموزش تعالیم اسماعیلی صورت گرفته است. مقایسه حجم و تعداد تألیفات این دو وزیر و تلاش بینهایت ابن کلس در آشنایی مردم مصر و سایرین با فقه اسماعیلی به خوبی نشان دهنده رقابت و دشمنی خلفای فاطمی با خلفای عباسی است و این در حالی است که خواجه نظام الملک خود را بینیاز از تألیف در زمینه فقه شافعی می‌بیند چراکه علمای پر قدرت شافعی که از حمایت خلفای عباسی و حکمای سلجوقی برخوردار بودند، خود دارای اثرهای گرانقدری بودند که در نظامیه‌ها تدریس می‌گشت.

خواجه نظام الملک به عنوان بانی نظامیه‌ها، نهضتی عظیم در ساخت مدارس به وجود آورد و برای تحصیل و تدریس در آنها شرایط سفت و سختی از جمله دارا بودن مذهب شافعی را قرار داد در حالیکه ابن کلس در تأسیس مراکز علمی مصر نقش مهمی نداشت. تنها نقش بسزای او تدوین و تألیف کتب فقهی جهت تدریس در مراکز علمی و ایجاد شرایط و امکانات تحصیل برای طلاب مختلف بود.


نتیجه گیری:

خواجه نظام الملک طوسی و یعقوب بن کلس هر دو از وزیران با کفایت و بنام دوران خود بودند که عملکردی درخشان در زمینه تعلیم و تربیت داشتند. هر دو جزء اولین نفراتی بودند که نظام آموزشی را انتظام بخشیدند. آنها برای ادامه تحصیل دانش‌آموختگان شرایط سهل و آسان از جنبه امکانات معیشتی فراهم آوردند تا آنها بتوانند بدون دغدغه مالی در زمینه اعتلای علم و دانش تلاش کنند. در زمینه حمایت از اساتید و قرار دادن راتبه، احترام و مستمری برای آنها اقداماتی انجام دادند که تا قبل از آن بی‌نظیر بود. به نظر می‌رسد تنها شرطی که مانع از رشد آزادانه علم در آن زمان گردید، شرط مذهب بود. طبق نص وقف‌ن




نویسندگان

دکترعلیرضا حسینی استادیار گروه زبان و ادبیات عرب دانشگاه کوثر بجنورد

پوریا اسمعیلی دانشجوی دکترای تاریخ ایران دوران اسلامی دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) قزوین

 

چکیده

تمدن در لغت به معنای شهرنشینی و از ریشه مدینه و مدنیت گرفته شده و به معنی دیگر متخلق شدن به شهرنشینی یا خوی و خصلت شهرنشینی به خود گرفتن است و بدان معناست که بشر در سایه آن به تشکیل جوامعی پرداخته و شهرنشین شده است. فرهنگ نیز مجموعه پیچیده ای از دانستنیها، اعتقادات، هنرها، قوانین، آداب و رسوم و هرگونه توانایی دیگری است که بوسیله انسان به عنوان عضو جامعه کسب شده است. از اینرو، فرهنگ و تمدن اسلامی مجموعه باورها و ارزشهای اسلامی و نمود آن در پیشرفت علم و هنر و ظهور نهادها‌ی اجتماعی و ی در بین ملل و مردمی است که اسلام را به عنوان دین خود پذیرفتند. فرهنگ اسلام توانست در طول چند قرن تمدنی عظیم و بی نظیر را در خاورمیانه به وجود آورد. بنابراین سوال اصلی مقاله این است که هدف اصلی مورخان مسلمان از طرح دیدگاههای متفاوت در حوزه فرهنگ و تمدن اسلامی چه بود؟ فرضیه حاصله نیز چنین است که مورخان با دیدگاه های مذهبی و فلسفی خود که به موقعیت اجتماعی و فرهنگی و خطوط خاص فکری  آنان وابسته بود سعی نمودند دستاوردهای فرهنگی و تمدنی را بررسی نمایند تا هم باعث اعتلای آن شوند و نیز آیندگان را به حفظ آن تشویق و ترغیب نمایند. مثلا دینوری در اخبارالطوال با پرداختن به تاریخ ایران باستان اعتقاد به نهضت شعوبیه را نشان می‌دهد یا یعقوبی در تاریخ عمومی خویش با دقت و بینش مبتنی بر معیار عقل البته با تأثیرپذیری از مذهب شیعه به نگارش کتاب مبادرت ورزیده است و یا طبری در تاریخ الرسل و الملوک بینشی مذهبی دارد و تنها به نقل روایات اکتفا نموده و حمزه اصفهانی هم در سنی الملوک و الارض الانبیاء نگاهی شعوبی و ایرانی محوری دارد و نیز با پرداختن به سایر یونانیان و رومیان و اقوام عرب در کنار ایرانیان تاریخ تطبیقی را بوجود آورده است و یا شیوه مسعودی در آثارش مبتنی بر گردآوری اخبار براساس مشاهده و آزمایش و دقت است. به یقین سفرهایش در این امر تاثیرگذار بوده و او را به پژوهشگری قابل تبدیل کرده است به طوریکه اخبار ممتنع و محال را شایسته گفتن نمی‌داند و رسیدن به معرفت حقیقی را از راه تجربه دانسته است اسلوب نگارش این مورخ نامدار در حوزه تمدن پژوهی از ویژگی‌های ذیل برخوردار است:1- روشن و واضح نویسی، 2- مختصر نویسی، 3- ساده نویسی، 4- پرهیز از تکلف، 5- حسن تنظیم و ارائه، 6- شیوه سالشمارانه، 7- روش ترکیبی که تنها به رویدادهای مهم می‌پردازد. ابن مسکویه نیز در تجارب الامم نگرش عقلانی داشت و به انحطاط حکومتها به تفصیل پرداخته و تمدن بشری اشاره نمود و بر جنبه عبرت آموزی تاریخ تأکید کرده است. مقاله حاضر بر آن است تا با استفاده از روش پژوهش تاریخی مبتنی بر توصیف و تحلیل و نیز با بهره گیری نظریه دریافت استوارت هال که به متن کاوی

بر نقطه توجّه مذاکره و مخالفت در سهم مخاطب متمرکز است و به این معنا که برداشت یک فرد از متن یا مسئله ای به پس‌زمینه فرهنگی او وابسته ‌است، ابعاد و زوایای موضوع را مورد تفحص قرار دهد.

 

واژگان کلیدی: فرهنگ و تمدن، بینش دینی مورخان، بینش فلسفی مورخان

 

سومین همایش ملی زبان، ادبیات و بازشناسی مشاهیر و مفاخر، مشهد اسفند 1397.

(ثبت در سایت سیویلیکا و پایگاه استنادی علوم جهان اسلامISC )








نویسندگان

دکترعلیرضا حسینی استادیار گروه زبان و ادبیات عرب دانشگاه کوثر بجنورد

پوریا اسمعیلی دانشجوی دکترای تاریخ ایران دوران اسلامی دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) قزوین


چکیده

از جمله مترجمان و دانشمندان معروف عصر ­نخست­ خلافت ­عباسی (232-132ه.ق) ابن مقفع است. وی در آن روزگار آثار زیادی را از زبان پهلوی به عربی ترجمه نمود. انگیزه او این بود که فرهنگ و تمدن ایران زمین را حفظ و به عباسیان معرفی نماید تا آنان با اطلاع از ­سیرت­ ­پادشاهان،­ آئین ملک داری­ و نظام دیوان سالاری ­عصر ­ساسانی قلمرو پهناور خویش را اداره نمایند و بدین طریق حکومت اسلامی را اقتدار ببخشند. ابن مقفع ­از ­آن دسته ­مترجمانی ­است­ که­ توانست­ در­ سیرت ­خلفا ­تاثیر ­بگذارد و نیز حرکت او سرآغازی بود برای شکل گیری نهضت شعوبیه و نهضت ترجمه که پاسداری از تمدن ایران و انتقال دستاوردهای مهم آن به دوران اسلامی در مقابل اعراب از نتایج مهم آن است. در این راستا سوال اصلی پژوهش این است که تأثیر پذیری عباسیان از ترجمه متون پهلوی به زبان عربی توسط ابن مقفع چگونه بود؟ فرضیه حاصله چنین است که خلفای عباسی با بهره گیری از متون پهلوی که توسط ابن مقفع ترجمه شده بود توانستند فرهنگ و تمدن ایرانیان را با فرهنگ و تمدن اسلامی پیوند دهند و آن را درونی نمایند و بدین طریق مملکت خویش اداره نمودند. هدف از انجام پژوهش آن است که آثار این نویسنده بزرگ هر چه بیشتر به همگان معرفی شود و نیز بخشی از فرهنگ و تمدن اسلامی مورد تحقیق و تفحص قرار گیرد و در نهایت تاریخچه مفیدی برای نهضت ترجمه در قرون نخستین اسلامی باشد. این مقاله با استفاده از روش پژوهش تاریخی مبتی بر توصیف و تحلیل و نیز با استناد به منابع معتبر تاریخی و ادبی، ابعاد و زوایای این موضوع را بررسی می نماید. یافته های تحقیق نشان می دهد که آنان در خدای نامگ (سیرالملوک) با سرگذشت شاهان ایرانی، دستاوردهای بزرگ مردم ایران در حوزه ت، آداب کشورداری، نحوه برخورد با رعایا آشنا شدند. در تاج نامگ با مسائل و امورات پادشاهان از قبیل، فعالیت­های عمومی یا زندگانی خصوصی آنان، منشورها، رساله­ ها، نامه­ های ی، سخنان حکیمانه، تعالیمی که شاهان برای فرزندان خویش داشتند و سخنانی که به رعایا، درباریان و کارگزاران خود روا کردند نکات ارزنده ای را آموختند. در آئین نامگ هم از آیین و آداب نبرد، لشکر­کشی، تیر­اندازی، چوگان بازی، پیشگویی و اندرزهای شاهان درسهایی را فرا گرفتند. در مزدک نامگ نیز می خواست به خلفا بفهماند که اگر بی عدالتی پیشه سازد و رعایای خویش را در تنگنا قرار دهد وحدت سرزمین­های اسلامی به خطر می­افتد و شورش­های عظیم­تری نسبت به جنبش مزدکیان روی می­دهد بنابراین خلیفه و امرای اسلامی باید از این رویداد پند بگیرند و با ساکنان قلمرو خویش با عدالت رفتار نمایند تا همانند ساسانیان به این بلا گرفتار نشوند. در ترجمه کلیله و دمنه هم سعی نمود تا با پناه بردن به ادبیات تمثیلی و بیان حکایات اخلاقی سستی های منصور عباسی را از بین ببرد و انتظار داشت که خلیفه کتاب را بخواند و بدین وسیله از راه منحرف خویش باز­گردد. ما حصل کلام اینکه، با توجه به ساختار حکومت خلافت عباسی و تی که بر خلاف عصبیت عربی و شدید امویان در پیش گرفته بودند راه برای مترجمان مختلف همچون ابن مقفع تا حدی هموار شد که بتوانند با بهره گیری از ادبیات و تاریخ اندیشه های تمدن ایرانشهری را به خوبی عرضه نمایند، بنابراین از این حیث قابل تأمل است.

واژگان ­کلیدی: ابن­ مقفع، عباسیان، نهضت ترجمه، نهضت شعوبیه، متون پهلوی  

 

 سومین همایش ملی زبان، ادبیات و بازشناسی مشاهیر و مفاخر، مشهد اسفند 1397، (ثبت در سایت سیویلیکا و پایگاه استنادی علوم جهان اسلامISC)

 


 

 

 

 نویسندگان

دکتر نصرالله پور محمدی املشی

دانشیار گروه تاریخ دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) قزوین

پوریا اسمعیلی

دانشجوی دکترای تاریخ ایران دوران اسلامی دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) قزوین

 

چکیده

در این پژوهش تأثیر جغرافیای طبیعی و انسانی کرمانشاهان بر حوادث جنگ جهانی اول بررسی می شود. با آغاز جنگ جهانی اول در سال 1914م./1332ه.ق و  با تشکیل دولت موقت ملی در کرمانشاهان و حمایت دول متحد از آنان و همچنین وجود ایلات و عشایر کرد، در همان سالهای آغازین جنگ، ارتش روسیه و بریتانیا در غرب ایران تحت فشار قرار گرفتند و این بدان سبب بود که طوایف کرد به واسطه آشنایی با گذرگاهها و نقاط کوهستانی، آنان را در تنگنا قرار دادند بویژه آنکه آلمانی ها و نیروی عثمانی نیز از این شرایط بهره بردند. این مقاله با استفاده از روش پژوهش تاریخی مبتنی بر توصیف و تحلیل ابعاد مختلف موضوع را بررسی می نماید. یافته های اصلی نشان می دهد که این خطه کهن به سبب شرایط اقلیمی خاص از قبیل کوهستانی بودن، تنوع آب و هوایی، وجود رودخانه های خروشان، دشت های وسیع، تنوع قومیتی و نیز در مسیر شاهراه بین النهرین - خراسان قرار داشتن، نقش بسزایی در تحولات ی جنگ جهانی اول در نقاط غربی ایران داشته است.

 

واژگان کلیدی: کرمانشاهان، جغرافیای طبیعی، جغرافیای انسانی، دولت موقت ملی، جنگ جهانی اول

 

 منبع: فصلنامه علمی -  پژوهشی تاریخ، دانشگاه آزاد اسلامی واحد محلات، سال سیزدهم، شماره 49، تابستان 1397. (نمایه شده در پایگاه های  ISC و SID)

 


 

 

نویسندگان

دکتر علیرضا حسینی استادیار گروه زبان و ادبیات عربی دانشگاه کوثر بجنورد (نویسنده مسئول)

دکتر حسن اعظمی خویرد مدرس مدعو دانشگاه تهران

دکتر مریم بخشنده مدرس مدعو دانشگاه کوثر بجنورد

پوریا اسمعیلی دانشجوی دکترای تاریخ ایران دوران اسلامی دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) قزوین

 

چکیده

بینامتنی نظریه ­ای است که به روابط بین متون می ­پردازد؛ بدین‌شکل که هر متن را به‌ منزلة دگرگون‌ سازی متون گوناگون گذشته و یا همزمان با آن می­ داند. بر این اساس، داد و ستدهای ادبی به شکل‌های مختلف در ادبیات ملل وجود دارد و کمتر ادبیاتی را می‌توان یافت که به صورت محدود حرکت کند. اشعار عربی خراسان در قرن‌های چهارم و پنجم، به دلیل تأثیرپذیری از الگوهای پیشین ادبیات عربی، می‌تواند نمونه خوبی برای تأثیرپذیری از شاهکارهای شعر کهن عربی، به‌ویژه معلقات باشد. با بررسی های این اشعار، مجموعه‌ای گسترده از اشعاری مشابه با ساختار و بدنه معلّقات به دست می‌آید که نشان از تأثیرپذیری آن­ها از معلّقات دارد. در پژوهش حاضر تلاش بر آن است تا با تکیه بر روش توصیفی- تحلیلی جلوه‌های بینامتنیت این اشعار با معلّقات و علل و عوامل آن مورد بررسی قرار گیرد. برداشت نهایی نشان می‌دهد که ظهور اسلام، آمیزش عرب‌ها با خراسانیان، جایگزینی خط عربی به جای خط پهلوی و حمایت حاکمان از محافل ادبی ازجمله عوامل برون‌متنی ایجاد روابط بینامتنی شعرای خراسان با معلقات است و این تأثیرپذیری از بُعد درون‌متنی بیشتر از نوع نفی جزئی  بوده و در سویه‌های واژه، ساختار و مضمون مشهود است.

 

کلید واژه ها:: بینامتنی، اشعار عربی خراسان، معلّقات، نفی جزئی، محافل ادبی.

 

 

 

منبع

دو فصل نامه علمی ادبیات و پژوهش های میان رشته ای (پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی)، سال اول، شماره 1، بهار و تابستان 1398.

 

 

 


 

 

 

نویسندگان

دکتر عبدالرفیع رحیمی استادیار گروه تاریخ دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) قزوین

پوریا اسمعیلی دانشجوی دکترای تاریخ ایران دوران اسلامی دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) قزوین

 

 

 

چکیده  

نثر فنی در روزگار ساسانیان (652-226 م.) موضوعات گوناگونی را در بردارد که متون دینی پهلوی را نیز شامل می شود. در واقع ساختار حکومت ساسانیان که بر پایه آئین زرتشت استوار بود باعث شد تا عمده منابع آن دوران به مسائل دینی اختصاص یابد. با سقوط دولت ساسانی دیانت زرتشت در انزوا قرار گرفت و به همین دلیل ون زرتشتی جهت جلوگیری از نابودی آن به تألیف کتب ادامه دادند تا از این طریق هویت و فرهنگ ایرانی را در برابر اسلام حفظ نمایند بویژه در زمان خلافت عباسیان و با تأسیس بیت الحکمه ایرانیان فرصت یافتند تا علاوه بر نگارش کتاب به ترجمه آن نیز  بپردازند تا به نوعی بر فضای فکری و فرهنگی عصر نخست  خلافت عباسی (132-232ه.ق) تأثیرگذار باشند. این نوشتار با استفاده از روش پژوهش تاریخی مبتنی بر توصیف و تحلیل، ابعاد این موضوع را بررسی می نماید. یافته های اصلی پژوهش نشان می دهد که تألیف متون پهلوی دینی باعث شد تا رسوم و سنن ایرانیان در جامعه اسلامی اشاعه یابد و از طرفی هم پیروان ادیان دیگر نتوانند همانند زرتشیان از نفوذ زیادی در دربار عباسیان برخوردار باشند و از این نظر با توجه به موقعیت جغرافیایی و جمعیتی ایران و مردمان نومسلمان این سرزمین که به قوم عرب نزدیکی بیشتری داشتند برخلاف مسیحیان که هنوز به بیزانس علاقه نشان می دادند مجبور بودند تا با اقدامات فرهنگی خاطره ساسانیان را زنده بدارند و بدین صورت مدنیت خود را حفظ کنند.

کلید واژه ها: متون پهلوی دینی، ون زرتشتی، ساسانیان، عباسیان، آداب و سنن ایرانی

 

منبع

 دو فصلنامه علمی ادبیات و پژوهش های میان رشته ای (پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی)، سال اول، شماره 1، بهار و تابستان 1398.

 


 

 

نویسندگان

دکتر علیرضا حسینی استادیار گروه زبان و ادبیات عربی دانشگاه کوثر بجنورد (نویسنده مسئول)

دکتر حسن اعظمی خویرد مدرس مدعو دانشگاه تهران

دکتر مریم بخشنده مدرس مدعو دانشگاه کوثر بجنورد

پوریا اسمعیلی دانشجوی دکترای تاریخ ایران دوران اسلامی دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) قزوین

 

چکیده

بینامتنی نظریه ­ای است که به روابط بین متون می ­پردازد؛ بدین‌شکل که هر متن را به‌ منزلة دگرگون‌ سازی متون گوناگون گذشته و یا همزمان با آن می­ داند. بر این اساس، داد و ستدهای ادبی به شکل‌های مختلف در ادبیات ملل وجود دارد و کمتر ادبیاتی را می‌توان یافت که به صورت محدود حرکت کند. اشعار عربی خراسان در قرن‌های چهارم و پنجم، به دلیل تأثیرپذیری از الگوهای پیشین ادبیات عربی، می‌تواند نمونه خوبی برای تأثیرپذیری از شاهکارهای شعر کهن عربی، به‌ویژه معلقات باشد. با بررسی های این اشعار، مجموعه‌ای گسترده از اشعاری مشابه با ساختار و بدنه معلّقات به دست می‌آید که نشان از تأثیرپذیری آن­ها از معلّقات دارد. در پژوهش حاضر تلاش بر آن است تا با تکیه بر روش توصیفی- تحلیلی جلوه‌های بینامتنیت این اشعار با معلّقات و علل و عوامل آن مورد بررسی قرار گیرد. برداشت نهایی نشان می‌دهد که ظهور اسلام، آمیزش عرب‌ها با خراسانیان، جایگزینی خط عربی به جای خط پهلوی و حمایت حاکمان از محافل ادبی ازجمله عوامل برون‌متنی ایجاد روابط بینامتنی شعرای خراسان با معلقات است و این تأثیرپذیری از بُعد درون‌متنی بیشتر از نوع نفی جزئی  بوده و در سویه‌های واژه، ساختار و مضمون مشهود است.

 

کلید واژه ها:: بینامتنی، اشعار عربی خراسان، معلّقات، نفی جزئی، محافل ادبی.

 

 

 

منبع

دو فصلنامه علمی ادبیات و پژوهش های میان رشته ای (پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی)، سال اول، شماره 1، بهار و تابستان 1398.

 

 

 


 

 

نویسندگان

دکتر باقرعلی عادل فر

دانشیار گروه تاریخ دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) قزوین

پوریا اسمعیلی

دانشجوی دکترای تاریخ ایران دوران اسلامی دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) قزوین (نویسنده مسئول)

 

 

چکیده

این نوشتار به اختصار عملکرد انجمن های بلدیه و ایالتی و ولایتی پس از استقرار دولت مشروطه در ایران را از سال 1325 تا 1328ه.ق، با تکیه بر اسناد مهم بررسی می نماید. با تدوین قانون اساسی و طبق اصل 90 تا 93، فرمان تشکیل این انجمن ها صادر و طرز انتخاب نمایندگان آنان نیز مشخص شد. در واقع دولت قصد داشت تا با این اقدام به برقراری نظم، امنیت و عدالت در اقصی نقاط کشور یاری رساند. اما همین مسئله سبب گردید تا برخی از امورات محلی از امور ملی تفکیک گردد و اداره آنها در صلاحیت مقامات محلی قرار گیرد و آنان چه از جهت انتخاب و چه از حیث برکناری نسبتا مستقل از مقامات دولت مرکزی باشند. همچنین اختیارات گسترده در این حوزه نظیر؛ تصویب بودجه شهر، برقراری مالیات ها و عوارض محلی، نظارت بر اداره اموال شهر، تصویب اخذ وام و به طورکلی تصویب هرگونه معاملات برعده انجمن ها بود. این مقاله با استفاده از روش پژوهش تاریخی مبتنی بر توصیف و تحلیل و با تکیه بر اسناد و منابع، ابعاد و زوایای این موضوع را بررسی خواهد کرد. یافته های تحقیق نشان می دهد، انجمنها با اختیاراتی که داشتند در برخی از مواقع از قدرت خویش سوء استفاده کردند و برخلاف نظر حکومت مرکزی رفتار نمودند. با این حال، جهت حفظ ظاهر تا حدودی به مناطق تحت سیطره خویش توجه کرده و اقدامات عام المنفعه ای را انجام دادند.

واژگان کلیدی: شهرها، انتخابات، انجمن بلدیه، انجمن ایالتی و ولایتی، عملکرد انجمن ها

 

 

منبع: پژوهشنامه تمدن ایرانی، دانشگاه شهید باهنر کرمان، سال اول، شماره 3، بهار 1398. (نمایه شده در سیویلیکا و پایگاه استنادی علوم جهان اسلام ISC)

 

 


55

 

 

مقایسه رویکردهای نهاد ت در انقلاب مشروطه ایران

 و انقلاب کبیر فرانسه و پیامدهای آن

 

چکیده

این نوشتار رویکردهای طبقه ت ایران در انقلاب مشروطه (1324 ه.ق) را با جهت گیری های ون در انقلاب کبیر فرانسه (1789-1799.م) به صورت تطبیقی بررسی می نماید. ت به عنوان طبقه ای تأثیرگذار با دو نگرش مثبت و منفی نقش بسزایی درشکل گیری انقلاب مشروطیت ایران ایفا نمودند و باعث شدند تا مظفرالدین شاه در برابر خواسته ی آنان و مقاومت مردم تسلیم شده و فرمان مشروطیت را امضاء نماید. از سوی دیگر حدود یک قرن قبل از این واقعه انقلاب کبیر فرانسه اتفاق افتاد و در این نهضت نیز ون حضور داشتند که در ابتدا به خاطر از دست دادن بخشی از امتیازات خویش با روند این جریان اجتماعی مخالف بودند اما سرانجام تسلیم اراده انقلابیون شدند. بنابراین سوال اصلی این پژوهش آن است که شباهت ها و تفاوت های رویکردهای نهاد ت در دو انقلاب، چه تأثیری بر ساختار ی و نظام قانون گذاری ایران و فرانسه داشت؟ فرضیه حاصله چنین است که با توجه به نفوذ ون و تأثیرپذیری مردم ایران، این طبقه رهبری انقلاب را به عهده گرفته و بر اجرای قوانین شرع تأکید و تغییرات لازم در مجلس و قانون اساسی مشروطه را اعمال نمودند، اما در فرانسه ت به دلیل فقدان پایگاه مردمی قابل اتکاء، جایگاه اصلی خویش را از دست داد و قوانین در مجلس آن کشور توسط لیبرال ها تدوین شد و جایگاهی برای احکام شرعی و اعمال نظر نهاد ت در نظر گرفته نشد. این مقاله با استفاده از روش پژوهش تاریخی و نیز با استناد به نظریه ساختار اجتماعی تدا اسکاچپول که بر مقایسه استوار است، ابعاد و زوایای این موضوع را توصیف و تحلیل می کند. یافته های تحقیق نشان می دهد که ون ایرانی خواستار مشروطه بر اساس قوانین اسلامی با توجه به ساختار اجتماعی جامعه ایران بودند اما در فرانسه مشروطه خواهان با توجه به فرهنگ اومانیستی اروپا دین را از ت جدا کردند. بدین ترتیب نقش ت در این رویداد کم رنگ شد.

واژگان کلیدی: انقلاب مشروطه ایران، ون، انقلاب کبیر فرانسه، نسبت دین و ت

 

 

 

 

مقدمه

این مقاله به مقایسه رویکردهای ت ایران در انقلاب مشروطه با رویکردهای ت در انقلاب کبیر فرانسه می پردازد و پیامدهای آن را بررسی می کند. علت انتخاب این موضوع چنین است که طبقه با توجه به ساختار اجتماعی جامعه ایران همواره در طول تاریخ نقش بسزایی در تأثیرگذاری بر اندیشه مردم ایفا نموده است به خصوص در دوره قاجار و پس از تحریم امتیاز تنباکو به رهبری میرزای شیرزای، ت شیعه به عنوان رهبران پیشرو با هدایت اقشار مختلف جامعه انقلاب مشروطه را به ثمر رساندند. آنان با تألیف رسائل، مشروطیت را منطبق شرع اسلام معرفی نمودند و از آن دفاع کردند و موضعی مثبت نسبت به این رویداد مهم داشتند. با این حال، اقلیتی از این جماعت نیز با نگرش منفی بدان نگریستند اما ون بزرگ در عمل با بسیج مردم، نظام استبدادی را تغییر دادند و در نتیجه پس از انقلاب هم به دینی بودن دستاوردهای آن به شدت تأکید کردند تا مشروع بودن مشروطه از میان نرود.

نظام طبقاتی نیز در آستانه انقلاب کبیر فرانسه (1789.م) بر جامعه آن کشور حاکم بود. در این میان طبقه ت در رأس قرار داشت و از قدرت زیادی برخوردار بود و امتیازات بسیاری در ید خویش داشتند. بنابراین زمانی که طبقه سوم یعنی اقشار فرودست جامعه برضد منافع اشراف و طبقات بالا انقلاب کردند ون واکنش خوبی نشان ندادند اما با توجه به فشار مردم سرانجام تسلیم شدند و امتیازات زیادی را از دست دادند و در نهایت با توجه به ساختار اروپایی جامعه فرانسه برخلاف انقلاب مشروطه ایران دین را از ت جدا نمودند. گرچه انقلاب کبیر فرانسه نسبت به انقلاب مشروطه ایران متقدم است با این وجود چون به نوعی بر افکار آزاد اندیشان ایرانی حتی برخی از ون مؤثر بود می توان به صورت تطبیقی عملکرد طبقه ت را در هر دو انقلاب بررسی کرد. بنابراین سوال اصلی این پژوهش آن است که رویکردهای نهاد ت در دو انقلاب، چه تأثیری بر ساختار ی و نظام قانون گذاری ایران و فرانسه داشت؟ فرضیه حاصله چنین است که با توجه به نفوذ ون و تأثیرپذیری مردم ایران، این طبقه رهبری انقلاب را به عهده گرفته و بر اجرای قوانین شرع تأکید و تغییرات لازم در مجلس و قانون اساسی مشروطه را اعمال نمودند، اما در فرانسه ت به دلیل فقدان پایگاه مردمی قابل اتکاء، جایگاه اصلی خویش را از دست داد و قوانین در مجلس آن کشور توسط لیبرال ها تدوین شد و جایگاهی برای احکام شرعی و اعمال نظر نهاد ت در نظر گرفته نشد.

پیرامون پیشینه پژوهش تاکنون تحقیقاتی مشابه اما با رویکردهایی متفاوت به شرح ذیل انجام شده است:

مقاله نظریه تدا اسکاچپول و انقلاب اسلامی ایران از عباس کشاورز شکری، فصلنامه علمى پژوهشى متین، 1381 شماره 17، مقاله نظریه تدا اسکاچپول و انقلاب اسلامی ایران از ناصر هادیان، فصلنامه راهبرد، بهار1385، شماره 9، مقاله نقش ت در انقلاب مشروطه از علی شیرخانی و مرتضی رضایی، نشریه مطالعات انقلاب اسلامی، تابستان 1390، دوره 8، شماره25، انقلاب اسلامی در مقایسه با انقلاب های فرانسه و روسیه تألیف منوچهر محمدی،1374، مقاله ت، انقلاب مشروطه و ستیز میان سنت و تجدد از مهدی رهبری، نشریه دانش ی، شماره1، بهار و تابستان 1387.

در این آثار نویسندگان یا انقلاب اسلامی ایران را طبق نظریه اسکاچپول بررسی نموده اند و یا به تنهایی نقش ون را در انقلاب مشروطه بررسی کرده و در نهایت به صورت کلی انقلاب اسلامی ایران را با سایر انقلابات مقایسه و یا به صورت مجزا به انقلاب کبیر فرانسه پرداخته اند. اما این تحقیق با استفاده از روش پژوهش تاریخی و با تکیه بر نظریه تدا اسکاچپول در کتاب دولتها و انقلابهای اجتماعی که بر مقایسه و تطبیق استوار است، ابعاد و زوایای این موضوع را که مبتنی بر مقایسه رویکردهای طبقه ت در دو انقلاب مشروطه ایران و انقلاب فرانسه است را توصیف و تحلیل خواهد کرد. شایان ذکر است که گرچه در این راستا نیز می توان از سایر نظریات مرتبط بهره گرفت اما با توجه به عنوان مقاله به نظر می رسد نظریه این متفکر از کارایی بیشتری برخوردار باشد. و نیز گرچه ابعاد گوناگون انقلاب مشروطه ایران و انقلاب کبیر فرانسه قابل مقایسه است، اما در این پژوهش سعی شده جهت اجتناب از کلی گویی تنها نقش طبقه ت مورد بررسی قرار گیرد.

 

وجوه تشابه و تمایز نهاد ت در دو انقلاب

از نظر سلسله مراتب ون در دوره قاجار و در آستانه انقلاب مشروطه بزرگترین قشر اجتماعی به حساب می آمدند. بالاترین بخش علما مراجع تقلید بودند که در عتبات ساکن و مورد احترام قرار داشتند و پس از آنان مجتهدان و امامان جمعه که با فرمان شاه انتخاب می شدند و در نهایت شیخ الاسلام که معمولا قاضی بودند و طلاب و واعظان در رده های پائین تر که بیشترین ارتباط را با مردم داشتند. جان فوران بر این باور است که نقش این طبقه پیچیده تر، متناقض و نوسانی بود و همین امر راه را برای تعبیر و تفسیرهای متضاد هموار ساخت. براون آنها را مشروطه خواه و الگار ضدشاه می داند اما ارجمند معتقد است ان در آغاز مشروطه خواه و ضد شاه بودند اما سرانجام بسیاری از آنها طرفدار شاه و ضد مشروطه شدند. بهترین راه رسیدن به یک دیدگاه هماهنگ آن است که ت بر اساس جناحها و مراتبی که داشتند و در قسمت بالا بدان اشاره شد بررسی گردد. (فوران،1387: 277)

در فرانسه قرن هجدهم هم سه طبقه شناخته شده بودند: 1- ون  2- نجبا  3- عوام. اما طبقه ت از جایگاه قدرتمندی بهره مند و تشکیلات کلیسا در این کشور سابقه طولانی داشت. این تنوع مراتب اجتماعی در آستانه انقلاب بسیار مهم بود. در همین راستا اسکاچپول در تحلیل جامعه فرانسه بر عوامل ساختاری از پیش تعیین شده همچون، فشارهای بین المللی، ضعف ساختارهای دولت، جامعه دهقانی و نیروهای مسلح  در کنار قدرت روز افزون ت اعتقاد دارد که چطور این شرایط آماده شده است و افراد فرودست جامعه برای اعاده حق خویش و برقراری عدالت به پاخاستند و اینچنین انقلاب ها را بوجود آوردند. (اسکاچپول، 1389: 250)

سلسله مراتب ون در فرانسه هم عبارت بود از: ون عالی مقام یعنی کاردینال ها، اسقف ها، رؤسای دیرها و کشیش های ساده روستایی. کلیسای کاتولیک بزرگ‌ترین زمیندار کشور، بر محصولات، مالیاتی به نام دیمه وضع کرده بود. دیمه در حالی که شدت افزایش مالیات دولت را کم‌تر کرده بود، گرفتاری فقیرترین مردم را بیشتر می کرد. (کورزین، 1395: 18)، آنان از امتیازات اقتصادی، ی، قضایی و مالی مهمی برخوردار بوده و وسعت املاکشان یک پنجم مساحت فرانسه بود که عواید سالانه آنها از هشتاد تا صد میلیون لیر تخمین زده شده است. (توکویل، 1369: 62)

کلیسای کاتولیک و ت های مذهبی اسقف ها و تشکیلات سازمان یافته آنان حتی نظام سلطنتی را هم تحت تأثیر قرار داده بود و پادشاه به این قشر با نفوذ احترام می گذاشت. کلیسای کاتولیک دقیق ترین تقسیمات اسقفی را در اختیار داشت و حتی به مدت هفتاد سال پاپها در آوینیون فرانسه در اسارت بودند. همچنین آنان در فرانسه همواره مشکلاتی را برای پروتستانها ایجاد می کردند هر چند پروتستانها در عصر هانری دوناوار (1589.م) با صدور فرمان نانت آزادی مذهبی را به دست آورده بودند اما ت های لوئی چهاردهم و صدراعظم ریشیلو موجب پیشرفت این مسأله شد و سبب گردید تا پروتستانها که حدود سیصد تا پانصد نفر بودند فرانسه را ترک نمایند و کاتولیک ها که با فئودالها پیوند عمیقی داشتند رکود اقتصادی فرانسه را رقم بزنند که همین امر راه را برای انقلابیون هموار نمود. (زله، 1374: 169)، از سویی، پیروان مذهب پروتستان وقتی با این شرایط مواجه شدند با تأکید بر این شعار که هر مؤمنی خویشتن است»، به نفی اعتبار مذهبی سلسله مراتب کلیسای کاتولیک پرداختند. (بشیریه، 1389: 231)

بر خلاف فرانسه اکثریت قشر دوره قاجار طی چند نسل بر سر موضوعاتی همچون؛ نفوذ بیگانگان در جامعه ایران، فقرو عدم امنیت و فرصت طلبی درباریان با دولت مخالف بود با این حال در زمان انقلاب مشروطه ون برجسته ای نظیر سیدین طباطبایی و بهبهانی که چهره ای مردمی داشتند تلاش کردند تا با اتکاء بر مردم جریان انقلاب را هدایت کرده و جامعه را به سمت پیشرفت و مدنیت هدایت نمایند. با این وجود یک جریان ضد مشروطه به رهبری شیخ فضل الله نوری نیز با برنامه های مشروطه خواهان موافق نبود و بر سر اصول قانون اساسی و متمم آن که بر موارد برابری همه گروههای دینی و بسط و گسترش صلاحیت دادگاههای غیر شرعی صحه می نهاد بست نشینی اختیار کرد و حتی ون ضد مشروطه انجمنی بر پا کردند و در مخالفت با مجلس همدست محمد علی شاه شدند، بعضی نیز مثل امام جمعه تهران روابط مالی و خویشاوندی با دربار داشتند، عده ای هم به عنوان مالکان بزرگ در همدستی با شاه منافع مادی خویش را در نظر گرفتند و تعدادی نیز از نظر علمی و دانش دینی خود را برتر از سیدین می دانستند و با آنان حسادت می نمودند. (فوران،1387: 278) بنابراین چنین مسائلی بر تفرقه و ضعف این انقلاب دامن زد. در فرانسه هم خشم بر امتیازات ون و آرزوی آزادی و نظام جمهوری و دموکراسی مردم را به انقلاب کشاند. (دالین و دیگران: 15) کلیسای کاتولیک بزرگترین ملک دار فرانسه به شمار می رفت و املاک وسیعی را در اختیار داشت و بدین صورت بر فقر و پریشانی مردم افزوده بود و هرگونه مخالفت و جریانی را نیز سرکوب می کرد و با دربار نیز شریک بود. (کرین، 1366: 70) بسان برخی از ون عصر قاجار که همانطور بدان پرداخته شد بر عکس قشر فرهیخته و آزاد اندیش حاضر نبودند به خاطر دنیا طلبی و حفظ ثروت خویش مردم را همراهی کنند و به شدت با انقلابیون مخالفت ورزیدند.

ون فرانسه از سه راه کسب درآمد می کردند: 1- از طریق مراسلات مذهبی و اموری که به عنوان خادمان کلیسا انجام می دادند. 2- عشریه که به دو نوع کوچک و بزرگ تقسیم می گردید. 3- اراضی وقفی. بنابراین بخشی از ون از لحاظ منافع، خصلت اشرافی داشتند و در امور دولت نیز دخالت می نمودند. ون ایران هم مثل همتایان فرانسوی خود عشریه و خمس، زکات و اوقاف را در اختیار داشته و از این طریق در آمدهای را کسب می کردند با این تفاوت بر عکس فرانسویان در ایران این اموال توسط اکثر ون به درستی خرج می شد زیرا بیشتر آنها تلاش می کردند تا با صرف این پولها با توجه به وضعیت دردناک مردم به آنان تا حدودی یاری رسانند. با این حال، در هر دو کشور نابرابری اجتماعی پابرجا بود و مردم همچنان قشر آسیب پذیر جامعه بودند و با پرداخت مالیاتهای سنگین به دولت تحت فشار قرار داشتند در نتیجه بستر مناسبی برای نزاع بین مردم و دولت فراهم شد که سبب گردید اقشار مختلف جامعه با کمک رهبران بر علیه استبداد قیام نمایند. (اسکاچپول، 1389: 232)  اسکاچپول با ارزشی خواندن چنین انقلابهایی آن را پاسخ خشونت آمیز جنبشهای عقیدتی به نابرابریهای اجتماعی تببین می کند. (همان: 25)

از سویی هم، پیوند دیانت و ت جزء لاینفک جامعه اسلامی ایران بوده و گسست بین این دو امری محال تلقی می شده است. به هرحال، رهبران دینی زمانی که اندیشه مشروطه خواهی و قانون اساسی مجلس توسط روشنفکرانی همچون؛ میرزا ملکم خان و طالبوف و غیره مطرح شد با تحولات ی و اجتماعی اروپا آشنا شدند و سعی کردند تا با ادله شرعی از آن حمایت کرده و با درونی کردن نظام مشروطیت و همسو نمودن با قوانین اسلام، استبداد را ریشه کن نمایند.

این ون با تألیف رسائل و با اجتهاد خویش شرع اسلام را با توجه به مقتضیات زمان به مردمان متذکر شدند و علیه ظلم و ستم و برقراری عدالت تلاش نمودند، البته برخی نیز بر ضد مشروطه نوشتند. اما در کل مباحث ت در حوزه قدرت ی عمدتا نظری در باب مفاهیمی چون مشروطه، استبداد و قانون و برقراری نسبت میان آنها و شرع بود. در واقع قشر قبل از هر گونه اقدام عملی تلاش کردند تا با تدوین رسائلی بر اندیشه مردم تأثیر بگذارند و حقوق اجتماعی و مدنی مردمان را یاد آوری نمایند. این رسائل از نظر کیفیت، اعتبار نویسنده یا سبک نگارش با هم یکسان نیستند، لحن و سبک رساله ها عموما آکنده از اصطلاحات و واژگان فقهی و شرعی است (قادری، 1382: 233) و به ندرت رساله ای چون مکالمات مقیم و مسافر از روح اله نجفی اصفهانی یافت می شود که به شکل محاوره ای و در دفاع از مشروطه در سال 1327 ه. ق نوشته شده و مردم عادی را مورد خطاب قرار می دهد. نویسنده این رساله روایتی اسلامی از نظام ی مشروطیت ارائه می دهد و به تبیین فقهی ی این نهضت می پردازد. سبک کتاب مبتنی به گفتگو و در قالب پرسش و پاسخ تهیه شده است که در آن حاج آقا نوراله به عنوان مسافر که نماد مشروطه خواه دینی است با حاجی مقیم که نماینده چهره های دینداری است و بر اثر اقدامات ضد دینی برخی از مشروطه خواهان نسبت به مشروطیت بدبین شده بودند با حضور ناظری به نام میرزا هدایت اله به گفتگوی خیالی درباره حکومت و نظام مشروطیت می نشیند. (نجفی اصفهانی، 1384: 15)،  وی بر این باور بود که محاسن مجلس شورای ملی و مشروطیت را به هزار کتاب نمی توان گنجاند و آن را اساس دیانت خواند و بر وحدت ملی و بسیج نیروهای مسلح در برابر دشمن تأکید داشت. (صفایی، بی تا: 140) برخی رساله های دیگر که در توجیه و تفسیر مشروطیت بر پایه اصول اسلامی نوشته شده اند عبارتند از: الئالی المربوط فی وجوب المشروطه تألیف شیخ محمد اسماعیل محلاتی غروی، رساله توضیح مرام در باب دمسازی تشیع با مشروطیت از شیخ رضا دهخوارقانی، قانون مشروطه مشروعه از سید عبدالحسین لاری و رساله بیان معنی سلطنت مشروطه و فوائدها از عماد العلما خلخالی (آژند، 1388: 239) و برخی از این رسائل چون؛ کلمه جامع شمس کاشمری تألیف آقا میرزا یوسف به گونه ای، رساله ای در باب آموزش مشروطه و مفاهیم آن و باز داشتن برخی از مشروطه خواهان از اعمال ناپسند است. (زرگری نژاد، 1374: 259)، اما در میان این رسائل، کتاب تنبیه الامه و تنزیه المله میرزای نائینی به معنای آگاه کردن امت به ضروریات شریعت و پاک کردن بدعت استبداد، از جایگاه ویژه ای برخوردار است. وی با بکارگیری استدلال فقهی در دفاع از مشروطه و با تعریف جایگاه سلطنت تسلط خویش را در حوزه اندیشه ی به اثبات می رساند. این برجسته احکام یه» را جزء دوم حکمت عملی طبق نظر خواجه نصیرالدین طوسی در اخلاق ناصری شرح داده است. (نائینی، 1360: 6) او ت را یا از روی امانت و انصاف می داند و یا استبداد و چپاول مردم و در نظام شیعی وجود هیأتی از مجتهدان عادل را در امر حکومت ضروری قلمداد می کند که باید در مجلس و در امر حکومت حاضر باشند و از تصویب قوانین مغایر با شرع جلوگیری نمایند. در واقع نائینی قانون اساسی را طبق معیارهای شریعت در نظر می گیرد و با ارائه استدلالات فقهی و عقلی خود را هوادار نظام مشروطه معرفی نموده است و استبداد را مایه تباهی و تفرقه مردم دانسته است. آزادی، امنیت، مساوات و عدالت را موجب آبادانی کشور می داند و معتقد است که آشنایی مردم با ضروریات و جوهر دین راستین و آگاهی از فساد و کیفیات استبداد و برقراری نظام مشروطه ضروری خواهد بود. (همان: 125)

مراجع تقلید مقیم نجف و کربلا نیز مشروطه را در جهت اجرای احکام شرعی و الهی بین مردم فارغ از تمایزات اجتماعی می دانستند. (آبادیان، 1392: 279)، خراسانی، میرزا حسن خلیلی تهرانی و عبداله مازندرانی چنین عقایدی را ابراز نمودند و با صدور بیانیه هایی در جهت به انحراف کشیده نشدن مشروطه در ایران تلاش می کردند. سید نصراله تقوی نیز مشروطه را ضامن حفظ عقاید اسلامی برشمرده و می گفت این نظام هیچ تناقضی با احکام و فرامین شرعی ندارد. ملاعبدالرسول کاشانی هم در رساله انصافیه به حقوق آزادی و مفهوم تفکیک قوا همانند متفکران فرانسوی در نظام مشروطیت می پردازد و با تأثیرپذیری از آثار طالبوف و میرزا ملکم خان اندیشه خود را در باب مشروطه و قانون خواهی توضیح می دهد. (آدمیت، 1387: 249) او به ترقی و مدنیت گرایش داشت و مبانی آن را در نظم جماعت و نشر قانون و عدل می داند و در نظام مشروطه مردم و پادشاه، وزیر و وکیل را تابع قانون دانسته و هریک را مکلف به انجام آن می کند. (همان: 251) وجود مجلس را ضروری و ترقی اقتصادی و اجتماعی را امری لازم برمی شمارد. این مسئله شبیه اقدامی که ولتر، مونتسکیو، ژان ژاک روسو و اصحاب دایره المعارف در عصر روشنگری انجام دادند بود با این تفاوت که مضامین دست نوشته های ون ایرانی بر قوانین اسلام استوار بوده اما آثار نویسندگان فرانسوی بر قوانین عرفی و حذف مذهب از نظام حکومتی آن کشور اتکا و جنبه مادی داشت که بر اساس اندیشه علمی و فلسفی جدید بود، به عنوان مثال: ولتر از عقل آدمی حمایت کرد و با دین کاری نداشت و روسو تابع احساس اما اندیشه دموکراسی و ناسیونالیسم بود و آزادی و برابری از جمله مفروضات اساسی نظریه قرارداد اجتماعی او است. روسو به آزادی می اندیشد و آن را به پای امنیت فدا نمی کند. اما در هر صورت با ظهور نظریه قرارداد اجتماعی، حفظ و پاسداشت آزادی و برابری شهروندان طرح می شود و تفکیک قوا به معنای نهادینه کردن آزادی و برابری شهروندان است. (روسو، 1352: 193)

 مونتسکیو هم بر تفکیک قوا اصرار کرد اما علی رغم عدم علاقه به تعالیم دینی آن را وسیله مفیدی برای جلوگیری از تمرکز نامشروع قوای دولت می دانست. وی معتقد است: وقتی قوه مقننه و قوه مجریه با همدیگر ادغام شدند و در اختیار شخص واحد یا هیأتی که زمامدار هستند قرار گرفتند دیگر آزادی وجود نخواهد داشت؛ زیرا باید از این ترسید که آن شخص یا هیأت، قوانین جابرانه وضع کند و جابرانه هم به موقع اجرا بگذارد و همچنین اگر قوه قضاییه از قوه مقننه و قوه مجریه مجزا نباشد باز هم آزادی وجود نخواهد داشت، چه آن که اختیار در مورد زندگی و آزادی افراد خودسرانه خواهد بود و وقتی قاضی خود مقنّن بود و خودش هم اجرا کرد، اقتدارات او جابرانه خواهد بود. اگر یک فرد یا هیأتی که مرکب از رجال یا توده و اعیان است، این سه قوه را در عین حال با هم دارا باشد، یعنی هم قوانین را وضع کند و هم تصمیمات عمومی را به موقع اجرا بگذارد و هم اختلافات بین افراد را حل و فصل کند و هم جنایات را کیفر دهد، آن وقت همه چیز از بین می رود». (مونتسکیو، 1370: 397)

بدین ترتیب با پیدایش چنین اندیشه هایی که در قالب رسائل مراجع برجسته مطرح شد ت خود را به عنوان رهبران اصلی در خط مقدم مبارزه با استبداد قرار دادند و با بسیج مردمی به طرق مختلف علیه حکومت قاجار به پا خاستند و دو تن از ون برجسته یعنی سیدین بهبهانی و طباطبایی نقش بسزایی در شکل گیری این جریان عظیم داشتند. جرقه اصلی با سخنرانی آنان پیرامون واقعه کرمان در محرم 1323 ه.ق آغاز شد. زیرا حاکم آن شهر به خاطر آشوب فرقه ای که در آن دیار بوجود آمده بود مجتهد کرمان را در انظار عمومی به فلک بست و با این اقدام به علما توهین کرد. (شمیم، 1383: 465) در پی این حادثه دو سید معروف به شدت از حکومت انتقاد نمودند. بعد از این واقعه، حادثه بانک پیش آمد زیرا رئیس بانک استقراضی روسیه در مدرسه مخروب و قبرستانی در حوالی بازار امیر تهران قصد احداث ساختمانی داشت و در این میان عمله ساختمان، جسد تازه زنی را از زیر خاک بیرون کشیده و در داخل چاهی سرنگون کردند. بلافاصله اخبار این موضوع به ون رسید و آنان حضور و دخالت اجنبی در کشور و اقدام آنان را به شدت تقبیح و شرعا عملی حرام اعلام نموده و به فاصله دو ساعت و به دست چند هزار نفر بنای روسها را با خاک یکسان کردند و ساعت ها علیه استبداد خودکامگی اجانب در مساجد سخنرانی نمودند. (دولت آبادی، 1362، ج2: 8)

در 14 شوال 1323 ق نیز بر اثر جنگهای روسیه و ژاپن و بالا رفتن قیمت قند در تهران، علاءالدوله حاکم شهر تعدادی از تجار را احضار و سرزنش کرد و پیرمرد معمری به نام سید هاشم قندی را به شدت شماتت و مورد ضرب و شتم فراشان قرار داد. علما با شنیدن این خبر مردم را به بستن دکاکین فرا خواندند و بی درنگ عزل علاءالدوله، تأسیس مجلسی که به عرایض متظلمین برسد را خواستار شدند. (کرمانی، 1362: 327) اما حکومت به علما و مردم جسارت کرد و به دنبال آن سیدین، جماعت را به تحصن در جوار حضرت عبدالعظیم دعوت کردند. این پیشامد به هجرت صغری معروف شد. (کسروی، 1382: 14)

پس از آن اتفاق درخواست عدالتخانه در ایران برای نخستین بار پیشنهاد شد، یعنی مجلسی طبق شرع مقدس اسلام که اجرای قانون مساوات را نظارت نماید. علی الظاهر شاه با درخواست آنان موافقت نمود اما بعد از چند ماه اوضاع طوری دیگر رقم خورد و عین الدوله صدراعظم مظفرالدین شاه تصمیم گرفت تا قدرت خویش را تثبیت و علما را در تنگنا قرار دهد. بنابراین تصمیم گرفت تا شیخ محمد واعظ را دستگیر نماید اما با مقاومت طلبه ای بنام سید عبدالحمید مواجه شد و در نهایت او را پس از درگیری از پای درآورد. این اتفاق مجددا سیدین را در تقابل حکومت قرار داد و آشوبی بزرگ در پایتخت به راه افتاد. سرانجام ون به همراه عده زیادی از مردم به قم مهاجرت کردند و چندین هزار نفر نیز در سفارت انگلستان بست نشستند. بدیهی است حرکت دسته جمعی و خالی شدن شهر از آنها خلاء ای وارد می کرد که برای مردم سنگین بود و جبران آن محال به نظر می آمد زیرا علما مصدر بسیاری از امور مذهبی و اجتماعی بودند و کلیه معاملات و روابط اقتصادی با مهر علما تنفیذ می یافت و همچنین آئین ازدواج، تقسیم ارث و پرداخت سهم امام از خمس همه با نظارت و دخالت ون انجام می گرفت. سرانجام تلاش حکومت برای ختم قائله و سرکوب مخالفان نتیجه ای نداشت. در همین راستا علما بیانه ای صادر و خواسته خویش را مجددا مطرح نمودند و در نهایت با پافشاری آنان مظفرالدین شاه فرمان مشروطیت را صادر کرد. (وزارت امور خارجه ایران، 1370: 138)، بدین طریق ت شیعه با بسیج مردمی انقلاب مشروطه را به ثمر رساندند و از ظرفیت موجود برای نابودی نظام استبدادی که قرن ها بر حیات اجتماعی این سرزمین سایه افکنده بود بهره بردند زیرا فضای اجتماعی ایران دینی بود و ون مورد حمایت اقشار جامعه بودند. به یقین نقش مردم به ویژه در شهرها از اهمیت بسزایی برخوردار است و علما بدون پشتوانه مردمی هرگز نمی توانستند علیه نظام سلطه قیام کنند. سخنرانی ها، بیانیه ها و تألیفات مهم آنان که قوانین اسلام را با مشروطه تطبیق دادند و پیشرو بودن این گروه و متقاعد کردن مردم در براندازی استبداد و نیز برپایی حکومتی مردمی و مجلسی طبق شرع اسلام رویکرد اصلی آنان در این جنبش بود. شایان ذکر است که سید محمد طباطبایی قبل از همکاری با سید عبداله بهبهانی با سید جمال الدین اسدآبادی همکاری نزدیکی داشت و مؤسس یکی از نخستین مدارس جدید در تهران بود و پسرش محمد صادق را برای آموختن زبانهای اروپایی به استانبول فرستاد. این پسر رابط مهم میان انجمن مخفی، بازار و علمای برجسته تهران نیز بود. انجمن مخفی از جمله مراکزی بود که پیش از انقلاب با هدف اسلامیت، عدالت و اصلاح امورات کشور شکل گرفت و سید محمد طباطبایی در آن عضویت داشت. (آبراهامیان، 1383: 103 102)

از سویی نیز، برخی از ون برخلاف همتایان خویش که از نظام مشروطه حمایت کردند با احتیاط نسبت به این مسئله نگریستند و برخوردی منفی و یا محافظه کارانه به مشروطیت داشتند و در رسائل خود مسائلی را مطرح نمودند که بیانگر عدم اطمینان آنان به تشکیل مجلس و قانون اساسی است و در این خصوص ادله ای را در نظر گرفتند و  بدبینانه مشروطه را تلاش بیگانگان برای نفوذ در سنت و مذهب مردم برشمردند. عدم پذیرش آزادی به دلیل مقیدات شرعی و نیز نپذیرفتن مساوات از آن لحاظ که افراد مسلمان را با پیروان سایر مذاهب یکسان قرار می داد مخالفت این قشر از علما را برانگیخت.

یکی از مسائلی که معمولا مخالفان مشروطه ناگزیر از توجه و شرح آن بوده اند بحث استبداد است و اینکه موضع گیری نظری و عملی آنان در جهت استبداد و خود کامگی قرار دارد. مهمترین پاسخ مخالفان مشروطیت به این انتقاد رساله کشف المراد من المشروطه و الاستبداد از محمد حسین بن علی اکبر تبریزی است. وی در سنجش مشروطه و استبداد با شرع نتیجه می گیرد که مشروطه نسبت به استبداد در مرتبه دورتری از شریعت قرار دارد و در بیان استبداد می گوید: سلطان و اجزای دیوان یا سایر مسلمانان در احکام قرآن و دین خاتم پیغمبران متفق و شرکت دارند و خود را محکوم به حکم شرع می دانند و در واجبات و محرمات شرع قولا و اعتقادا افکاری ندارند، بلی بعضی در عمل معصیت کار می باشند. این است که فقها در کتب شرعیه تعبیر از آنها در آن حال به ظلام یا سلطان جائر می نمایند و اعوان آنها را اعوان ظلمه می خوانند». پس مستبدین یا حکومتگران در زبان نفی شریعت نمی نمایند و عیبشان فسق و معصیت کاری شان است در حالی که در مشروطه از اول سلطنت گرفته تا آخر قوانین و جزئیات، خلاف شرع انور است. (قادری، 1382: 235)

وی معتقد بود که اام مردم به رعایت قوانینی که ریشه دینی و شرعی ندارند بدعت است. البته نائینی در پاسخ به او گفت: بدعت وقتی است که حکمی را که جزء مقررات شرع نیست، شرعی نشان دهند و اگر به هنگام تدوین قوانین قانونگذاران آن احکام را جزو فرامین شرعی قلمداد ننمایند این امر بدعت نخواهد بود و اام و التزام به تبعیت از آن مغایر شرع نیست. (آبادیان، 1392: 238)

شیخ فضل اله نوری از ون با نفوذ عصر مشروطه هم از جمله افرادی بود که دیر به جرگه مبارزه با استبداد پیوست و زود به آن پشت کرد و با این اقدام به محمدعلی شاه قاجار بهانه داد تا به مشروطه خواهان بتازد. وی پادشاه را سایه خدا و ولی امر تلقی کرد و اطاعت از او را واجب و شرعی و وجود سلطنت را برای بسط عدل و امنیت لازم و تضعیف آن را به ضرر اسلام دانست و با این تفکر تعدادی از مجتهدان را به اردوی خود جذب کرد و اینها به نوبه خویش  بازاریان را در حمایت از مشروطیت متزل کردند و زمینه را برای کودتای محمد علی شاه فراهم ساختند. (فوران، 1387: 279)

 این عالی رتبه آزادی بیان و آزادی قلم، برابری در مقابل قانون و قانون گذاری توسط مجلس را محکوم کرد و مسأله وکالت نمایندگان مجلس توسط مردم را امری نادرست برشمرد و آن را به علما اختصاص داد که باید آنها در قانون گذاری طبق شرع اسلام دخالت کنند در غیر این صورت بدعت است و بر این باور بود در سایه حمایتی که در قانون اساسی از آزادی بیان و آزادی قلم شده است مطالب ضد دینی منتشر می شود. مساوات در برابر قانون هم باعث می شود که بین مسلمانان با غیر مسلمانان فرقی نباشد و این برخلاف شرع مقدس اسلام می باشد که از سوی مرتدین مطرح شده است. (انصاری، 1369: 198)

به هر طریق با این طرز تفکر به مقابله با مشروطه خواهان برخاست و امام جمعه سلطنت طلب تهران را در تشکیل سازمانی با عنوان انجمن محمدی (ص) یاری کرد و از همه مسلمین صدیق خواست تا برای دفاع از شریعت در برابر مشروطه طلبان کافر در میدان توپخانه جمع شوند. وی در آن گردهمایی، فکر برابری را بدعت خارجی خواند. بی ثباتی، تنزل اخلاقی و تنزل فکری را به نفوذ مخرب میرزا ملکم خان نسبت داد و اعلام کرد لیبرالهای مجلس همانند ژاکوبن های فرانسه به سوی سوسیالیسم، آنارشیسم و نیهلیسم (پوچ گرایی) می روند. (آبراهامیان، 1383: 120)

بعد از مدتی نیز وقتی حمایت سیدین و مراجع نجف و کربلا را از مشروطه خواهان مشاهده نمود در جریان اصلاح قانون اساسی پیشنهاد داد تا ماده مهمی گنجانده شود که براساس آن کلیه مصوبات با احکام اسلامی محرز و ثابت گردد و پنج نفر از فقهای عظام ناظر بر قوانین باشند تا بدین وسیله مطابق شرع عمل شود. بدین ترتیب رومه مجلس در شماره 122 مورخ چهارشنبه 14 جمادی الاول، مصوب مورخ 3 جمادی الاول مجلس را مبنی بر نظارت پنج تن از فقها به چاپ رساند. (رضوانی، 1362: 17 و  مدرسی، 1366: 30)

با این وجود، پس از این اقدامات و پیشنهادات شیخ باز هم راضی نشد و به همراه عده ای از یاران خود در حرم حضرت عبدالعظیم متحصن شد و انقلاب مشروطه را انحراف از دین خواند و همه روزه ضمن ایراد سخنرانی حکومت مشروطه را خلاف شرع دانست و تقاضای جدی از شاه به عمل آورده که باید مشروطه مشروعه شود و طبق استدلال  برخی از علما که چون پادشاهان در زبان به نفی قوانین شرع نمی پردازند و تنها عیبشان آن است که به فرمان شریعت عمل نمی کنند پس فاسق معصیت کارند، حال آنکه مشروطه خواهان کافرند چون در زبان و هم در رفتار مخالف شریعت عمل می کنند و ضروریات دین را منکرند، گناهکار هستند. (تبریزی، 1377: ص110) سرانجام این تحصن یکی از بهانه ای مهم فاتحان تهران برای اعدام شیخ فضل اله در 13 رجب 1327 ه.ق شد. (ملک زاده، 1371، ج6: 1268)

به هرحال، ون ایران پیرامون انقلاب مشروطه و موازین آن دو نگرش مثبت و منفی را اتخاذ کردند و هریک دلایلی را هم مطرح نمودند که به اختصار بدان پرداخته شد. 

در فرانسه اما از قرن ها پیش تا زمان انقلاب کبیر در سال 1789، ت همگام با دولت بر زندگانی مردم سایه افکنده بود و پیوند ما بین کلیسا و دربار امری مهم محسوب می شد. آنان طی قرن ها به شوکت و مکنت زیادی از طریق جمع آوری اعانه، اوقاف و نذورات دست یافته بودند به طوری که اکثرا به جای پرداختن به امور معنوی، دنیاگرایی را مد نظر قرار داده و به همین سبب به فساد گرائیدند. حتی اصلاحات مذهبی هم نتوانست فساد و تجملات آنان را پالایش نماید. در آن کشور عده زیادی از ون از حکومت طرفداری می کردند زیرا منافع آنها با شاه پیوند خورده بود و به خوبی می دانستند که اگر از حاکمیت مطلقه حمایت کنند جایگاه اجتماعی خویش را حفظ خواهند کرد. چیزی شبیه به علمای مواجب بگیر و مرتجع دربار قاجار مانند امام جمعه تهران که روابط مالی و خویشاوندی با دربار داشت.

از طرفی هم، جنگ های هفت ساله فرانسه و انگلستان، اسراف و ولخرجی های دربار، اشراف و ون، بحران کشاورزی سال 1788 همراه با زمستان سرد، بحران مالی، ورشکستگی دولت، مالیات های سرسام آور نیتی عمومی را در پی داشت و به شورشهای دهقانی دامن زد. در چنین شرایطی بود که لوئی شانزدهم پادشاه فرانسه دستور برگزاری مجلس طبقات

 

تعریف


تاریخ محلی دانشی است برای بازسازی گذشته در مقیاسی محلی/ منطقه‌ای. افزون بر این، نمود گذشته با این گرایش ملموس‌تر و معنی‌دار است. این شاخه از تاریخ به عنوان یکی از چشم‌ اندازهای تاریخ معاصر در هر دوره‌ای بر آن بوده تا پدیده‌های مختلف را از جمله اجتماعی، اقتصادی، ی، نظامی و فرهنگی در قالب پژوهشهای تاریخی در مناطق گوناگون یافته و تعریف نماید. این سنت تاریخ نگاری با سابقه طولانی در ایران و جهان از نیمه دوم قرن بیستم تحت تأثیر فلسفه‌های نو و حرکت های اجتماعی - اقتصادی فراگیر، دگرگون شده و در قالب و شکل و سنت جدیدی ظهور یافت که افزون بر موضوعات پیشین به منظرهای متنوع اجتماعات در مقیاس مناطق کوچک می‌پردازد. از سوی دیگر، در این منظر از گذشته نگاری حفظ منابع (کتبی و شفاهی) که رو به اضمحلال یا ظهور هستند مد نظر می‌باشد. در این صورت تحریک ذائقه‌ی عمومی در حیطه‌های تاریخ نزدیک (immediate history or nearby history) و تاریخ از منظر قاعده‌ی هرم اجتماعی (history from below)  موجبات مشارکت بیشتر مردم در تاریخ آینده و تاریخنگاری زمان حال را فراهم می‌کند. در واقع این منظر به نوعی، مشارکت در گذشته و مشارکت در آینده است. حجم چنین مشارکتی خیلی بستگی زیادی به توفیق تحریک انگیزه های اجتماعی جهت زمینه‌سازی درک عمومی از تاریخ و عمومی گفتگوی با گذشته را دارد.


ضرورت و اهداف

این شاخه تاریخنگاری از نیمه دوم قرن بیستم در دانشگاه‌ های مختلف اروپا و آمریکا پایه گذاری و راه‌ اندازی شده است. اما پیش از آن جریان تاریخنگاری تحت تأثیر ضرورت‌ هایی دچار تحولات گردید. به ویژه چرخش در ضرورت‌ های تاریخ شناسی که تاریخ ملی را از مرکزیت نگاه به گذشته و مباحث روز خارج کرد. تاریخ مردم معمولی از زوایای مختلف نسخه بلاواسطه این نگرش بود. آزاد سازی و تمرکز زدایی در نگاه به / یا از قاعده جوامع در گذشته توانست حیات میلیون‌ ها مردم معمولی را که در انتظار حضور در تاریخ بودند، مطرح نماید.

در اروپای قرن نوزدهم جوامع نو بر پایه شهر نشینی، مهاجرت و محو شدن شیوه‌ های قدیمی موجبات محو هویت‌ های متکثر در جامعه را فراهم آوردند. در این صورت گروه‌های اولیه‌ی مورخین جهت حفظ هویت‌ های رو به اضمحلال تشکیل شد. موضوعاتی مانند تاریخ روستا و شهر، شجره نامه نویسی، گروه‌های نژادی، خاطره نویسی، و غیره از موضوعات مهیجی شدند که مردم نسبت به دانستن و شنیدن آنها احساس خرسندی بیشتری می‌کردند. از یک سو در ادامه چنین جریانی و از سوی دیگر رشد و چرخش درجات دانش جامعه شناسی از اوایل قرن بیستم موجبات رشد نوع نگرشهای متفاوت به گذشته گردید. اما پیش از آن جریان تاریخنگاری تحت تأثیر ضرورت‌ های انقلاب صنعتی و سایر دچار تحولاتی گردیده بود. برای مورخین همچنین وضعیت یک ملت به عنوان یک پدیده دگرگون شده، از یکدستی زبان ملی به استغنای گفتگوی چند جانبه می‌توانست چشم اندازهای متفاوتی را مطرح و منعکس نماید.

چنانکه ذکر شد، در ادامه‌ی طرح موضوعهای متفاوت در سنت تاریخنگاری مرکزیت گرا و چرخش دانش جامعه شناسی، از اوایل قرن بیستم تحلیل گران اجتماعی با چشم اندازی تاریخی را فعال کرد. در سال 1929 مجله‌ای با عنوان Annal’s که بعدها به عنوان یک مکتب در تاریخنگاری مشهور شد، آغاز به کار کرد.

 بنیانگذاران این مجله مارک بلوخ و لوسین فور از دانشگاه استراسبورگ بودند. از شاخصه‌ای مهم این منظر جدید خروج از نوع روایت نقلی و متکی بر توالی زمانی تاریخی و بهره گیری از سایر علوم مانند جغرافی و مردم شناسی بود. از نتایج تحقیقات ارزنده این مکتب مقالاتی بود که در باب همه مسایل حیات اجتماعی گذشته نگارش می‌یافت. چنانکه بر این مبنا کتاب "حرفه مورخین" The historian’s craft"  از بلوخ در سال 2 ـ 1941 نشان دهنده تحولی اساسی در دانش تاریخنگاری بود.

جریان نخست، یعنی عکس‌العمل جامعه ارزیابی نسبت به تمدن جدید در حفظ هویت‌ها، و جریان دوم یعنی گرایش به تحلیل چشم اندازی گذشته نگاری خارج از حیطه تاریخنگاری سنتی توانست سنت تاریخنگاری محلی را بازسازی کند. تاریخنگاری محلی در همه جا پیش از این دارای سابقه طولانی بود اما دو جریان بالا توانست، این سنت تاریخنگاری را غنای بیشتری ببخشد. برای اولین بار در اواخر دهه چهل (1947) در دانشگاه لستر (Leicester) انگلستان، دانشکده‌ای با همین عنوان تأسیس شد. اهداف آنها تشویق عموم به مشارکت تاریخی و حفظ و حراست هویت متکثر گذشته خود بود. اما هنوز دو دهه لازم بود تا این نظر و منظر به کمال خود برسد. محلی نگاران، دهه شصت و هفتاد قرن گذشته را دوره‌ی رشد و شکوفایی تاریخنگاری محلی در قالب سنت جدید می‌دانند. در این مورد موج تأسیس گروه‌های محلی نگر و نگار در قالب حرکت‌های غیر دولتی شکل گرفت (NGO) و نویسندگان نیز در راستای به روز کردن این سنت، فلسفه نوینی را پی‌ریزی کردند. رفته رفته بیشتر دانشگاهها و مؤسسه‌های دولتی و غیردولتی تلاش مضاعفی را برای غنای بیشتر این سنت دیرینه تاریخنگاری نشان ‌دادند.

در ایران و منطقه خاورمیانه هنوز دانشکده یا بخش مستقلی بدین منظور اختصاص نیافته است. این علی رغم آن است که در این حیطه کارهای متفرقه ی بسیاری صورت گرفته است. چنانکه در بالا شرح آن آمد، محلی نگاران تلاش در بهره‌گیری از سایر تخصص‌های میان رشته ای را نیز داشتند. این علی‌رغم آن است که در ایران در زمینه کاربست‌ های نتایج تخصصی این نگرش کمتر توجه شده است. بنابراین در درجه نخست می‌توان تصور کرد که در این گرایش بخش‌های دیگر علوم انسانی نیز می‌توانند در همکاری با هم فعال باشند. افزون بر این با تأسیس چنین گرایشی می‌توان زمینه‌های لازم جهت پرورش استعدادهای مورد نیاز در سطوح مختلف را فراهم آورد. در هر حال شاخصه اصلی در محلی نگاری نوعی تخصص ویژه و فراتر از دانش کارشناسی است. چرا که این سنت در راستای تعمیق و توسعه تحقیقات تاریخی نیاز به تجارب علمی بهتری دارد. از اینرو دانشجویانی که قبلا"‌ در دوره کارشناسی و کارشناسی ارشد توانسته‌اند سطح معلومات خود را جهت ورود به دوره‌ی تحقیق به استانداردهای لازم رسانیده، اکنون با عمق بیشتر می‌توانند پژوهش‌هایی را که ضرورتا" نیازمند آگاهی‌ها و تجارب علمی گسترده‌تری است، پی‌گیری نمایند. در نتیجه چنانکه در سطح متخصصین تاریخ محلی مطرح است، پژوهشگران جوان می‌بایستی لوازم تحقیق را که همانا تجربه و اندوخته‌ی علمی است، داشته باشند تا بتوانند در مرحله عالی پژوهش آنها را به حرفه محلی نگاری آشنا و وارد سازد. در واقع محلی نگاری یک پیکره وسیعی است که کارآموزان دوره‌ی تحقیق باید هم با مهندسی آن و هم با جنبه‌های مختلف موضوع یابی و سطوح عمیق پژوهشهای آن آشنا گردند.


از اهداف عمده این گرایش می‌توان به موارد ذیل توجه کرد:

1ـ تأمین نیروی متخصص برای مراکز آموزش عالی و پژوهشی کشور

2ـ تامین نیروی کارآمد برای مشاوره در سطوح عالی کشور

3ـ نتیجه تحقیقات این گروه از متخصصان در زمینه‌های محلی/ منطقه‌ای به ساز و کارها و پیش زمینه‌های فرآیند تولید و توزیع قدرت از مناظر مختلف می‌پردازد. این گروه از مورخین همچنین می توانند موجبات تعمیق دید کارگزاران برنامه‌های توسعه‌ای در عرصه های مختلف را فراروی برنامه ریزان مهیا ‌‌کرده و در نوسازی و بازسازی مناطق مختلف کشور ایفاگر نقش اساسی باشند.

4ـ در مقیاس وسیعتر می‌توان نتایج تولید و تعمیق دید تاریخی در سطح محلی را در جهت گسترش معرفت تاریخی (historical knowladge) و هرچه بیشتر توسعه‌ی موسسه‌های مدنی (civil institotions) بکار گرفت.

 

منبع: سایت تاریخ محلی ایران

 


 

دکتر علیرضا حسینی

استادیار زبان و ادبیات عربی دانشگاه کوثر، بجنورد، ایران (نویسنده مسئول)

دکتر سبحان کاوسی

استادیار زبان و ادبیات عربی دانشگاه کوثر، بجنورد، ایران

پوریا اسمعیلی

دانشجوی دکترای تاریخ ایران دوران اسلامی دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره)، قزوین، ایران

دکتر ابوالقاسم باقری

مدرس مدعو زبان و ادبیات عربی دانشگاه کوثر، بجنورد، ایران

 

چکیده مبسوط

1- مقدمه

این نوشتار به بررسی قضایای نقدی ساختاری از منظر ابن خلدون مورخ، فیلسوف و نظریه پرداز علم عمران می پردازد. وی به عنوان یک ناقد بزرگ نظراتی در مورد نقد ادبی ارائه نموده است که در کتاب مقدمه به مواردی از معیارهای نقدی نه به عنوان یک فیلسوف بلکه به عنوان یک ناقد اشاره می‌کند که خلاصه نظرات و آراء نقدی وی را می‌توان در این معیارها جستجو نمود. ابن خلدون بعضی از معیارهای نقدی و بلاغی را مطرح نموده است و به بیان و تفسیر این معیارها می‌پردازد که با توجه به آنها می‌توان دریافت که وی متأثر از فیلسوفان گذشته خود در اندلس بوده است. وی در مقدمه خود همانند ناقد و شاعر به بیان تعدادی از معیارهای نقدی پرداخته که عبارتند از: ملکه شعری، لفظ و معنی، اسلوب، اسلوب شعر، نثر و قرآن کریم. در همین راستا این سوال مطرح است که ابن خلدون در نظریات نقدی خود چه معیارهایی وضع نموده است؟ فرضیه حاصله نیز چنین است که ابن خلدون به مانند ناقدان قدیم توانسته است با طرح نظریاتی جدید در زمینه تعریف شعر، تبیین  قضیه لفظ و معنا، تفاوت‌های بین صنعت شعر و کلام مطبوع و کلام مصنوع مباحث جدید و مهمی را بیان نماید. بنابراین هدف اصلی در این مقاله آن است که آراء و رویکردهای ادبی ابن خلدون به خوبی بیان شده تا بدین طریق قضایای نقدی ساختاری از منظر وی تبیین شود، در نهایت پژوهش پیرامون این موضوع به عنوان قسمتی از تاریخچه ادبیات عربی و نیز پرداختن به دیدگاهی انتقادی این نویسنده معروف در حوزه نقد ادبی که معمولا به عنوان مورخ شناخته می شود ضروری است.

2- پیشینه پژوهش

در پیشینه این مقاله باید گفت، تنها گفتاری که به زبان فارسی در مورد نقد دیدگاههای ابن خلدون نوشته شده با عنوان: ابن خلدون و نقد ادبی» می باشد که شامل گفتاری کوتاه از ترجمه دکتر احسان عباس است که در رومه کیهان منتشر گردیده است، در مقالۀ الذوق کما یراه ابن خلدون» نیز نویسنده با تعریف ذوق در نزد ناقدان و بلاغیون به بیان آن در نزد ابن خلدون و نظر وی در این باره اشاره می کند، در قسمت دوم مقالۀ قراءة فی مقدمة ابن خلدون عن الادب و نقده» نویسنده در مورد مفهوم ادبیات و نقد آن در نزد ابن خلدون صحبت می کند در این مقاله نیز نویسنده به طریق مقاله (ابن خلدون ادیبا ناقدا) رفته است و به بیان گفته های ابن خلدون در مورد مفهوم ادبیات و بیان فنون ادبی مانند شعر و نثر و تعریف آنها و بررسی شعر عربی و مذاهب آن می پردازد و نظر ابن خلدون را در مورد شعر بیان می کند. در فصل چهارم شعر عربی در عصرهای مختلف تاریخی را بررسی می کند تا به زمان ابن خلدون می رسد و تعریف وی در مورد شعر را بیان می کند. در پایان نامه ای با عنوان: ابن خلدون ناقداً» نویسنده به بیان زندگی نامه ابن خلدون اشاره می کند و در فصل سوم این پایان نامه نظرات ابن خلدون در زمینه نقد وعلوم زبان عربی که شامل علم نحو، زبانشناسی، علم بیان و ادبیات است می پردازد. القضایا النقدیة عند فلاسفة الاندلس» در این پایان نامه نویسنده در پایان به نظرات نقدی فلسفی این خلدون می پردازد. در مقاله حاضر پس از مطالعه پیشینه مذکور و دقت نظر در خصوص مهم ترین نکات مندرج در مقالات مشابه در این جا ابتدا به قضایای نقدی در نزد ناقدان قدیم و تعاریفی که در این زمینه عنوان داشته اند پرداخته شده است و بعد از آن این نظریات در نزد ابن خلدون  بررسی و تفاوت بین نظریات سایر ناقدان پیش از وی اشاره می­شود. از آن­جا که در این مقاله رویکردی تطبیقی بین ابن خلدون و سایر نقادان هم عصر و پیش از اوست لذا می تواند از جامعیت بحث برخوردار باشد.

3- روش پژوهش و چارچوب نظری

در این تحقیق تلاش شده تا با بهره گیری از روش پژوهش ادبی و تاریخی بر طبق منابع معتبر، دیدگاه‌ ابن خلدون در حوزه ادبیات و نقد و همچنین مطالعه بحث‌های مرتبط با نقد دوره اندلس با توجه به نظریات این نویسنده و نظریه پرداز بزرگ قرن 8 ه.ق توصیف و تحلیل شود تا از این طریق پژوهشی علمی به درستی انجام پذیرد و مورد مطالعه پژوهشگران در حوزه ادبیات قرار گیرد که از این حیث می تواند مفید باشد.

4- یافته های پژوهش

یافته های تحقیق نشان می دهد، ابن خلدون صرف نظر از پژوهش در حوزه های تاریخ، علم عمران و فلسفه، در حوزه ادبیات هم صاحب نظر بوده به طوریکه وی از جمله طرفداران ترجیح لفظ بر معنا است، پیرامون تعریف ذوق و اسلوب به عنوان معیارهای نقد و سه اسلوب شعر و نثر و قرآن، نگرش ویژه ای دارد. او به تبیین ارتباط خاصی میان دین و شعر و کلام مصنوع پرداخته است. با اهتمام به مجموعه رویکردهای نقدی ابن خلدون و تجمیع دیدگاه های ایشان می توان به تلقی نسبتاً جامعی از شخصیت ادبی- نقدی او دست پیدا نمود.

5- نتیجه گیری

ابن خلدون برای هر یک از اقسام فنون گفتاری و لفظی (شعر و نثر و قرآن) مرزی را تعیین نموده و به توصیف آنها پرداخته است که هر کدام از این فنون اسلوب‌های خاص خود را دارند. از نوآوریهای ابن خلدون در زمینه نقد این است که وی موهبتی که اغلب معتقد هستند به ادیب یا شاعر داده می‌شود را رد می‌کند و جایگزین این واژه از واژه‌ای با نام ملکه یاد می‌کند.

پیرامون مسئله لفظ و معنا هم ابن خلدون چنین اشاره می‌کند که ساختار کلامی چه نثری  و چه شعری در الفاظ است نه در معانی، پس معانی تابع الفاظ هستند و الفاظ اصل به شمار می‌آیند. یعنی ایشان لفظ را بر معنا ترجیح می‌دهند. ابن خلدون در مورد ذوق به عنوان یکی از معیارهای  نقد آن را  یک ارزش فطری برای اندازه گیری زیبایی و لذت به شمار نمی­آورد بلکه معتقد است انسان ذوق را به طور اکتسابی به دست می‌آورد. اسلوب در نظر ابن خلدون جز با تمام شدن ترکیب زبانی ایجاد نمی‌شود و همچنین یک پدیده اجتماعی می‌باشد و اجتماعی بودن آن را در مثال‌های شعری در شروع قصاید با گریه بر دیار، ناله، استفهام و همچنین عناصر تشکیل دهنده شعر که استعاره، تشبیه، مثل‌ها، و وصف می‌باشند بیان می کند که به آنها قالب یا منوال گفته می‌شود. در ارتباط دین با شعر، خیال پردازی در شعرهای ربانی و الهی را بسیار کم و یا غیر موجود می داند و معانی آنها را متداول و واضح که هیچ گونه فنی در آن به کار نمی‌رود بیان می کند که علت آن هم به خاطر عدم احتیاج به قواعد شعری مانند تخیل است.

واژگان کلیدی: ابن خلدون، ادب قدیم، نقد ادبی، آرایه ادبی، شعر و نثر

 

منابع

ابراهیم، عبدالحلیم.(1408).المعجم الوسیط، چاپ سوم، بی جا: مکتب نشر الثقافة الاسلامیة.

ابن جعفر، قدامه. (بی تا).نقد الشعر، تحقیق: محمد عبدالمنعم الخفاجی، بیروت: دارالکتب العلمیة.

ابن خلدون، عبدالرحمن.(1401).تاریخ ابن خلدون، ج 7، بیروت: دارالفکر.

ابن خلدون.(بی تا).العبر ودیوان المبتدأ والخبر فی أیام العرب والعجم والبربر و من عاصرهم من ذوی السلطان الأکبر، اعتنى به أبو صهیب الکرمی، الریاض: بیت الأفکار الدولیة.

ابن خلدون، عبدالرحمن.(1359). مقدمه، ترجمه محمد پروین گنابادی، چاپ چهارم، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، دیباچه مولف سرا.

ابن خلدون، عبدالرحمن.(1967). مقدمه، بیروت: دارالکتاب اللبنانی للطباعة و النشر.

ابن خلدون، عبدالرحمن.(1958).مقدمه، تحقیق علی عبدالواحد وافی، قاهرة: لجنة البیان العربی.

ابن قتیبه.(2003).الشعر و الشعراء، تحقیق و شرح أحمد محمد شاکر، ج 1، قاهرة: دارالحدیث.

جاحظ، عمرو بن بحر.(بی­تا).البیان و التبیین، تحقیق: علی ابوملحم، ج 1و2، دار و مکتبة الهلال، بیروت.

جبور، عبدالنور.(1979).المعجم الادبی، بیروت: دارالعلم للملایین.

جرجانی، عبدالقاهر.(بی تا).دلائل الإعجاز، تحقیق محمود شاکر ابوفهر، مطبعة المدنی.

الجوزو، مصطفی.(1981).نظریات الشعر عند العرب، ج 1،چاپ اول، بیروت- لبنان: دارالطلیعة للطباعة و النشر.

الحصری، ساطع. (بی تا).دراسات عن مقدمة ابن خلدون، بیروت: دارالکتاب العربی.

رضازاده شفق ، صادق.(1329). ابن خلدون و فلسفه تاریخ، نشریۀ دانشکده ادبیات دانشگاه تبریز، ش 7 .

طرموز، عکاب.(2002).الإتجاهات الأسلوبیة المعاصرة فی دراسة النص القرآنی، أطروحة دکتوراه کلیة التربیة/ جامعة الأنبار.

عباس، احسان.(1981-1983).تاریخ النقد الادبی عند العرب، الطبعة الثالثة و الرابعة، بیروت، لبنان: دارالثقافة.

عبدالمطلب، محمد.(1984).البلاغة و الأسلوبیة، الهیئة المصریة العامة للکتّاب.

العماری، علی.(1382).الذوق الأدبی کما یراه ابن خلدون، نشریه علوم انسانی، الأزهر، السنة السادسة و الثلاثون، الجزء 2.

العنزی، رفید بندر.(2011-2012).ابن خلدون ناقداً، جامعة الشرق الأوسط.

المرزبانی، ابوعبدالله محمد بن عمران.(بی­تا).الموشح فی ماخذ العلماء علی الشعراء، تحقیق علی البجاوی، قاهره، مصر: دارالنهضة.

نصری، آلبرت.(1363).برداشت و گزیده‌ای از مقدمه ابن خلدون، ترجمه محمد علی شیخ، تهران: انتشارات دانشگاه شهید بهشتی.

وافی، عبدالواحد.(1975).الأعلام (عبدالرحمن بن خلدون)، مصر: الهیئة العامة المصریة للکتاب.

 

 منبع: فصلنامه علمی - پژوهشی زبان و ادبیات عربی، دانشگاه فردوسی مشهد، سال یازدهم، شماره 1، بهار و تابستان 1398. (نمایه شده در پایگاه استنادی علوم جهان اسلام ISC)

 


آخرین مطالب

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها